خاطرات سفر به آسیا(2016)–روز پنجم- نیکوزیا(لفکوشا)-پایتختی دوپاره ای! (قبرس6)
صبح پنجمین روز سفر، عزممون رو برای دیدن پایتخت دوپاره قبرسی ها جزم کردیم. شهری که بعد از برداشتن دیوار برلین اکنون تنها پایتخت دوپاره جهان به حساب می یاد. هرچند که هنوز به جز ترکیه هیچ کشوری این نظام دو کشوری رو رسما نپذیرفته!
بازم صبح ترجیح دادیم که با ون رایگان هتل تا مرکز شهر بریم، چرا که ایستگاه مینی بوس ها یا به عبارت خودشون دولموش های نیکوزیا که البته در اصطلاح محلی لفکوشا نامیده می شه درست در همون پارکینگ ایستگاه هتل قرار داشت.
برخلاف فاماگوستا دیگه نیازی به خرید بلیط نبود و دلموش ها پشت سرهم وایساده بودن و مسافران هم با صف یکی یکی سوار می شدن.
در این سفر روزانه یکی از همسفرامون با نام الناز هم ما رو همراهی می کرد. همون دختر تنهای ظاهرا خوش شانس کازینوها! کمتر از نیم ساعت بعد عملا وارد لفکوشا شده بودیم. شهری که در بدو ورود از زرق و برق بیشتری نسبت به سایر شهرهای قبرس برخوردار بود.
با این حال دوری از دریا به نظر می رسید که کمتر برای این شهر کاربرد توریستی رو تعریف کرده باشه.
منطقه شهر قدیمی یا همون Old Town کار رو برای گردشگران این شهر راحت کرده. دیگه دلیلی نداره بخواین کل شهر رو زیر و رو کنین. همون بخش محصور شده منطقه قدیمی تازه اونم نصفش که تو بخش قبرس شمالیه همه چیز رو در برداره! هرچند بعد که واردش می شین در هزار توی کوچه پس کوچه هاش هم به راحتی نمیشه مسیر رو پیدا کرد.
قبل از ورود به منطقه قدیمی از دروازه اصلی قدیمی شهر که در شمال شهر به یادگار مونده از قرن شانزدهم میلادی است و اصطلاحا دروازه گیرنه نامیده می شه مجسمه آتاتورک که همون اول کار خودی نشون می ده!
با عبور از دروازه میشه دفتر راهنمای گردشگران رو درست وسط دروازه پیدا کرد.
با این حال راهنماهای قبرسی با اینکه تسلط کاملی بر زبان دارن اما حوصله توضیح اضافه رو ندارن و معمولا با همون دادن نقشه و توضیح اینکه همه چیز داخل اون علامتگذاری شد سر و ته ماجرا رو هم می یارن!
بر اساس اطلاعات موجود قدمت این منطقه قدیمی که به شکل فعلی قابل مشاهده است به اواسط قرن شانزدهم میلادی می رسه و بازهم در این آبادانی معماران ونیزی هم نقش قابل توجهی داشتند.
دیوارهای آجری شهر قدیمی در مسافت های مشخص به صورت مثلثی بیرون زده و این روند تا مرز فرضی قبرس شمالی و جنوبی ادامه داره و بخشی از شهر قدیمی هم در اختیار همسایگان نه چندان دوست کنونی است!
مسیر اصلی رو در پیش می گیریم و اولین جایی که نمایان می شه موزه صوفیان مولوی است. گردشی کوتاه در حیاط موزه و دیدن کتیبه های به جا مانده با آثار فرهنگی مشترک همراه می شه.
با ادامه دادن مسیر بنای به یادگار مانده از دوران استعمار انگلیسی ها در اوایل قرن بیستم(1901) در قالب دادگاه قضایی با همون معماری انگلیسی رخ می نمایاند.
در کنار این بنا و در وسط مسیر ستون ونتیان(Venetian)قرار داره.
کمی دورتر حمام سنتی شهر با نام بیوک حمام قرار داره که نکته جالب اون برنامه زمانبندی برای استفاده خانم ها و آقایان به صورت مجزا و در ساعات مشخص هم سانس مختلط دارد.
کوچه پس کوچه های منطقه قدیمی شهر با اینکه بافتی ناهمگون از سنت و مدرنتیته رو به بدترین وجهش ترکیب کردن با این حال بازهم این سنگ فرش های سنتی پر شده از قدم های گردشگران اروپایی که بیشترشون از همین منطقه وارد قبرس شمالی می شن.
این مرز نانوشته شده در هیچ یک از نقشه های رسمی دنیا در انتهای همین خیابان کم عرض قرار گرفته که وقتی به آنجا می رسید کیوسک مرزبانی تمیز و مرتبی قرار گرفته است.
و گردشگران اروپایی رو می بینی که پای پیاده به راحتی از کیوسک چندمتر آنطرف تر خیابون عبور می کنن و وارد این بخش از شهر می شن.
گلدان ها و نیمکت هایی وسط مسیر قرار دارند اما از سیم خاردار و نگهبان مسلسل به دست خبری نیست. ظاهرا ما هم می توانیم از مرزیانی شمالی ها بگذریم اما بعید است مرزیان جنوبی ها نه فقط الان بلکه حتی سالها بعد با وجود مهر ورود شمالی ها به ما امکان ورود بدهند.
دست از پا درازتر از مرز مشترک بر می گردیم. بیچاره خونه هایی که در این حدفاصل قرار گرفتن. 30 ساله دستشون به هیچ چیز نمی رسه! حتی می گن خونه هایی تو این مرز قرار گرفتن که نصفشون اینور افتاده و نصف دیگه اون طرف. فرضا طرف دسترسی نداشته تو این سه دهه بره ماشینش رو ورداره بیار این طرف!
با بازگشت از لب مرز وارد کارونسرای قدیمی بیوک خان( Buyuk Khan) به یادگار مونده از قرن شانزدهم میلادی می شیم.
کاروانسرایی با همون سبک معروف شرقی و بنایی گنبدی شکل در مرکز و پله کانی در دو طرف که امکان دسترسی به طبقه دوم رو فراهم می کنه.
گردشگران هم دورتا دور گنبد کاروانسرا را طواف می دهند تا هیچ بخشی از نگاه دوربینشان از قلم نیافتد!
البته حالا دیگه حجره های طبقه دوم با تغییر کاربری، فروشگاههای صنایع دستی شدن تا هرچه بیشتر گردشگران رو جذب کنند.
محصولاتی چون انواع مربا، صابون های دست ساز و گل های مصنوعی و سایر صنایع دستی که عمدتا ساخت ترکیه هستند.
با خروج از کاروانسرا در دل کوچه پس کوچه های شهر قدیمی فرو می ریم. چندتا آثار باستانی علامتگذاری شده نیم بند مثل کلیسای ارمنی ها، مسجد حیدر پاشا(کلیسای کاترین) و مسجدآرباهمت، موزه اصلی شهر و .. خیلی سلیقمون رو جذب نمی کنه.
تا اینکه می رسیم به مسجد سلیمیه. مسجدی که بازهم با تغییر کاربری از کلیسای سنت سوفیه که به یادگار از دوران لوزئیان ها (Lusignan) در قرن سیزدهم میلادی به سبک گوتیک بنا شده بود و روزگاری بزرگترین کلیسای کل جزیره قبرس بود حالا دیگه تموم و کمال با اضافه شدن دو تا مناره یه مسجد بزرگ و زیبا شده!
مناره های بلند به سبک مساجد ترکی با طاق های خوش نقش و نگار ظاهری نسبتا آبرومند به مسجد اصلی پایتخت قبرسی ها داده.
برای دقایقی کوتاه هم که شده در داخل مسجد استراحت می کنیم و زیرچشمی معماری ساده داخلی اون رو که بیشتر به سبک فرانسوی ها است بررسی می کنیم.
با این حال حس و حال داخل مسجد آرامش خاصی رو تداعی می کنه.
عقربه های ساعت یادآوری می کند که باید از مسجد وداع کنیم.
در کوچه کناری فروشگاه بزرگی از صنایع دستی حراج زده، به بهانه خرید چند کوسن ترک، مدل های مختلف رو بررسی می کنیم. انتخاب مشکل است و همین موجب برخورد نه چندان مشتری مدارنه خانوم فروشنده می شود.
در کوچه پس کوچه های محدوده قدیمی پیش می رویم و رسما گم می شیم. و متاسفانه از موبایل شکستمون نمی شه انتظار GPS داشت!
البته گه گداری با دیدن چند اثر آشنا بر روی نقشه مسیر رو جهت یابی می کنیم اما کوچه های تنگ و باریک نظم و نسق درستی ندارند!
ناخودآگاه خود را داخل مدرسه ای می بینیم که کودکان مشغول بازی فوتبال هستند. جلو می رویم و اینجا ترکی الناز به کارمان می یاد و معلم ورزش محبت می کنه و یکی از بچه ها رو از وسط بازی بیرون می کشه و می گه اینارو ببر و راه رو نشونشون بده! پسره اول قر می زنه اما بعد می پرسه بعدش می تونم برم خونه که معلم جواب مثبت می ده.
خیابون اول رو که رد می کنیم پسر زرنگ بادیدن یکی از دوستان ماموریت رو به او محول می کنه و خودش جیم می زنه!
اما پسر دومی فوق العاده مهجوبه! وقتی الناز بهش چیبس تعارف می کنه می گه چون نمک ضرر داره نمی خوره!
عصر دیگه هنگام برگشت فرارسیده. این بار پیدا کردن مینی بوس گیرنه که درست همون جلوی دروازه منطقه قدیمی شهر ایستگاه داره کار سختی نیست!
در طول مسیر با خونواده ایرونی دیگه ای همکلام می شیم. طفلکی ها وقتی قیمت تور ما رو می شنون سرشون سوت می کشه! اونا نفری 4.5 میلیون پول دادن. ما برای دلداری گفتیم درعوض هتلتون 5 ستاره است اما بعد که فهمیدن تو هتل ما ورود بچه های زیر 12 سال ممنوعه گفتن به خدا ما حاضر بودیم همین پول رو بدیم و تو هتل شما اقامت کنیم. نمی دونین این جماعت ایرونی های تازه به دوران رسیده که هر کدوم هم بچه های لوس و ننرشون رو همراه دارن چه محیط سرسام آوری رو تو هتل براشون درست کردن!
غروب خسته و کوفته به هتل برگشتیم و البته در صف انتظار مینی بوس زوج مسن انگلیسی که روز اول آشنا شده بودیم رو دیدیم و اینجا بود که از فرصت استفاده کردیم و ازش در مورد پارک حفاظت شده خرهای معروف قبرسی پرسیدیم. اونم اول سعی کرد رو نقشه خودمون جاش رو نشون بده اما نقشمون کوچیک بود و اما بعد از یکی دو ساعت دیدیم خانوم مهربون اومده دم اتاقمون تو هتل و برامون یه نقشه کامل آورده تا مکان پارک رو نشون بده. در نزدیکی این منطقه حفاظت شده، چشم انداز بسیار زیبایی هم از مدیترانه با ماسه های طلایی اش وجود داره که ایسکله می نامندش. از دیدنی های این منطقه لاک پشت های خاص این منطقه است. با این حال وقتی فهمیدیم ین مناطق عمدتا چون مسکونی نیست، و تردد وسایل نقلیه عمومی خیلی محدوده و به همین خاطر نمی ارزید با تاکسی اون همه راه رو بکوبیم بریم اونجا که فقط خر ببینیم!