خاطرات سفر به دور اروپا (2012) –روز دهم - ژنو – قسمت دوم- سازمان ملل و دریاچه لمان
خستگي ناشي از سفر فشرده ديروزمون به لوزان باعث شد كه صبح يكم خواب بمونيم و درنتیجه حدود 9 صبح بود که براي صبحونه پايين رفتيم و بعد از صرف يك صبحونه عالي با انگیزه ای مضاعف دومين بخش گردش روزانمون در ژنو رو آغاز كرديم. اين بار مقصد اول سازمان ملل بود و به همين خاطر بدون وقفه با اتوبوس شماره 15 به مقصد ایستگاه ناسيون يا همون سازمان ملل عازم اونجا شديم.
محوطه جلوي سازمان ملل يكي از ديدني ترين مکان هاي ژنو به شمار مي ياد كه آب نماهاي زيبا و فواره هاي زمانبندي شده اش يجورايي علاوه بر زيبايي، بچه هاي كوچيك رو براي آب بازي سرگرم مي كنه.
جلوي در اصلي هم صندلي معروف با يك پايه شكسته اش قرار داره كه به جهت اداي احترام به همه معلولاني كه پاهاشونو بخاطر مين از دست دادن طراحي شده.

اولش تصورمون اين بود كه در ورودي سازمان ملل همون در اصلي كه به باغ زيبا و پرچمهاي به احتزاز دراومده ملل مختلف منتهي ميشه. اما راستش اين بار هم مثل دو سال پيش ديديم كه در بسته است و هيچ كس هم نبود كه جواب بده! به اين خاطر دل به دريا زديم و گفتيم بزار بريم پشت ساختمون و باغ كه شاید احتمالا در متفاوتي داشته باشه.

با ادامه مسير از جاده كناري سازمان ملل اولش به يك باغ و پارك منظره بسيار زيبا و رويايي رسيديم. حسابشو بكنيد تو اون هواي بهاري قدم زدن تو اونجا چه حس و حالي داره!

با ادامه دادن راه به باغ و موزه آريانا رسيديم كه جلوش با حوض قشنگي تزئين شده بود.

با ورود به ساختمون موزه كسي ازمون بليط نخواست و ماهم كه ديگه اعتماد بنفسمون تاحدودي زياد شده بود با شور و هيجان فراوان شروع كرديم به تماشاي اشياء و البته عكس و فيلم گرفتن از اونها.

تنوع اشياء نسبتا زياد بود از صنايع دستي گرفته تا آبگينه و سفال، تو اين حين تماشاي معماري اين ساختمون قديمي كه خودش بسيار هنري هم بود مارو مبهوت كرد.


با بالارفتن از پله ها به طبقه دوم رسيديم و در يكي از اتاق ها که اشیاء اش مشخصا طراحی شرقی داشت براي كنجكاوي آلبوم شرح اطلاعات اشياء اتاق رو ورق زديم. اطلاعات كامل هريك از اشياء تو آلبوم بود. با ديدن نام ايران و مشخصات اشياء اون اطاق كه عموما به ايران اختصاص داشت شگفت زده شديم و يجورايي حس افتخار كرديم كه بالاخره اينجا هم از ايران نشون فرهنگي هست!

بعد با آسانسور به طبقه منفي يك موزه رسيديم اما اونجا بود كه جلوي در ازمون بليط خواستند! حالا نمي دونيم منظورش بليط كل موزه بود يا فقط همون بخش! با اين حال چون ديگه بازديدمون تموم شده بود و يجورايي خسته هم شده بوديم زديم بيرون!
با ادامه دان مسير به محوطه پشتي سازمان ملل رسيديم و اين جا بود كه ديديم حدسمون درسته و انگار چندتا توريست داشتن از داخل بيرون مي اومدن. ما هم خواستم بريم تو كه نگهبان گفت ساعت بازديد صبح تموم شده و مي تونيد ساعت 2 بيايد!
ما كه حدود 2 ساعتي تا ساعت 2 وقت داشتيم گفتيم بهتره تو اين فاصله دور درياچه رو بگرديم و يكم هم قايق سواري كنيم. اين شد كه اومديم ايستگاه جلوي در وايساديم تا اتوبوس بياد اما نگو كه اين خط تو روزهاي تعطيل دير به دير مي يان و درنتيجه كلي الكي معطل شديم اما بالاخره يك ربع بعد به ايستگاه اصلي ناسيون رسيديم.
در اطراف ساختمون و باغ سازمان ملل حدود 25 سازمان بين المللي قرار داره كه هركدومش نمادي از اون زمینه فعاليت مربوطه شمرده ميشه اما راستش ما ديگه حس و وقت ديدن اونجاهارو نداشتيم و اين شد كه با ادامه دادن خيابون فرانسه به سمت درياچه راه افتاديم.
تو این حین ديدن افرادي كه كنار درياچه با دوچرخه حركت مي كردن آدمو به وسوسه مي انداخت كه به فكر دوچرخه سواري بيافتیم. راستش يكم نگرون قيمت هاي سرسام آور اين شهر گرون بوديم اما بعد وقتي از دوست خوبمون سمیرا منفرد شنيديم تا 4 ساعت كرايه دوچرخه رايگانه (با ارائه یک کارت معتبر و 20 فرانک دیپازیت) حسابي از اينكه اين فرصت طلايي رو از دست داديم افسوس خورديم. واسه همينكه آدم بايد قبل از ورود به هر شهر تجربيات مسافرهاي قبلي و پيشنهادهاي اونارو خوب مطالعه كنه! (البته در زمان سفرمون هنوز این مطلب تو هیچ وبلاگی نوشته نشده بود!!!).

بار ديگه فرصت خوبي دست داده بود تا از پارك ساحلي زيباي كنار درياچه لمان بيشترين استفاده رو ببريم. اين بار ديگه فواره بلند ژنو هم راه افتاده بود و در اون آفتاب گرم مردم كل محوطه دور درياچه رو اشغال كرده بودن. در امتداد مسير به پلي رسيديم كه مردم براي ورود به اونجا بليط مي دادن. گفتيم شايد بشه با كارت هاي پس شهريمون مجاني بريم اونجا اما متصدي مربوطه خيلي محترمانه عذر خواست و گفت كه بايد بليط بخريد!
بعد كه بيشتر پرسيديم فهميديم اونجا ساحل مصنوعي براي آفتاب گرفتن درست كرده بودن كه مردم آفتاب نديده هم دسته دسته مي رفتن اونجا!
چندمتر پايينتر ايستگاه قايق هاي زرد رنگي بود كه ما با كارتامون مي تونستيم مجاني سوار اونا بشيم. (البته بليط يك ساعتش هم حدود 2 فرانك بود). اين بار درحالي كه تعداد مسافرها زياد بود و كل قايق رو پر كرده بودن به سمت فواره زيباي درياچه حركت كرديم. فواره اي كه با عظمتش علاوه بر چشم انداز زيبايي كه به شهر داده با پراكندن ذرات آب در فضا تا حدودي هواي چندمتري اطرافش رو بسيار روح بخش كرده. قدمت این فواره به قرن نوزدهم بر می گرده اما با پیشرفت تکنولوژی الان ارتفاع آبش به حدود 150 متر می رسه در حالیکه اولش فقط حدود 30 متر ارتفاع داشت!

اونقدر حس قايق سواري باحال بود كه يكي دوباري بازم تو فرصت باقيمونده اين تجربه رو تكرار كرديم. در دفعه آخرش هم همسفر گروهي از توريست هاي آمريكايي شديم. در اين هنگام وقتي سرگرم عكس گرفتن بوديم پيرمردي جلو اومد و بهمون پيشنهاد داد كه ازمون عكس 2 نفره بگيره! بيچاره كلي رو زمين نشست و با وسواس خاص از ما عكس زيبايي گرفت! بعد هم مرد ميانسالي كه ظاهرا ليدرشون بود با يك بطري آبمعدني جلو اومد و با ليوان يک بار مصرف و كلي شوخي به همسفراشون آب تعارف كرد . جالب اونكه وقتي جلوي ماهم رسيد با خوشرويي گفت شماهم آب مي خوايد؟ ماهم كه حسابي تشنمون بود جواب مثبت داديم و اونم بسيار مهربانانه بهمون آب داد. بعد هم با خوشرويي مليتمون پرسيد (حتما می خواسته ببینه کجایی هستیم که اینقدر بی تعارفیم!!!) و حتي با پاسخ ما هم رفتارش تغيير نكرد و با لبخند حس خوبي رو بهمون القا كرد. موقع ترك قايق هم پيرمرد برامون آرزوي سفري خوش كرد و ما با خاطره اي خوش از اونا جدا شديم و بار ديگه باورمون شد كه ذات و سرشت همه مردم زمين فارغ از مليتشون يكسان هست!
از اونجا كه ساعت نزديك 2 بود دوباره خيلي سريع به سازمان ملل برگشتيم و اين بار با ورود به گيت اوليه افسر نگهبان ازمون پاسمونو خواست و بعدهم با برخوردي خوش گفت كه لبخند بزن تا عكستو بگيرم و 2 دقيقه بعد هم كارت شناسايي با عكسمونو بهمون تحويل داد.

پس از ورود به اتاق اوليه خانوم متصدي گفت كه براي بازديد بايد نفري 12 فرانك بپردازيم. ما كه جا خورده بوديم گفتيم چرا؟ او پاسخ داد كه بازديد مجانيه اما چون قانونا نميشه بدون راهنما در محوطه سازمان ملل گشت بالاجبار بايد پول ليدر گروهي رو بديم و با اونا محوطه رو بگرديم! اينم يه جور تلكه كردن مردمه!
از اونجا كه ديگه فرانك زيادي برامون باقي نمونده بود گفتيم ميشه بجاش يورو بديم. او گفت آره اما نرخش 12 يورو هست! ما كه حاضر نبوديم اين معامله تركمنچايي رو قبول كنيم كارتمونو داديم گفتيم بابا از همون كارت اعتباری پول كم كني بهتره و خوشبختانه كارتمون هم تهش اين 24 فرانك مونده بود كه شرمنده نشيم!
بعدش از حياط وارد ساختمون ديگه اي شديم كه تعدادي از توريست ها منتظر بودن. دقايقي بعد ما را دو گروه كردن كه يك گروه ليدر فرانسوي زبان داشت و گروه ديگه ليدر انگليسي زبون كه ما طبيعتا با ليدر انگليسي تور رو شروع كرديم. همون اولشم يارو شرط و گرو گذاشت كه عكس گرفتن مجازه اما حق فيلمبرداري نداريد!(چقدرم ما رعایت کردیم!)
اولش وارد يكي از سالن هاي اصلي مجمع شديم كه نسبت به بقيه سالن ها يكم كوچيكتر بود و البته شايد بارها و بارها تو تلويزيون اونجا رو ديده باشيد.


بعدهم تو راهروها يكسري تابلوي عجق وجق نشون داد كه ما خيلي نتونستيم مفهومش رو درك كنيم و در ادامه به سالن بزرگي رسيديم كه از بالا مي شد جايگاه اختصاصي همه كشورها و از جمله ايران رو توش پيدا كرد. در حقيقت عمده نشست هاي اصلي تو همينجاست كه برگزار ميشه! میگن سالی حدود هزار نشست و جلسه تو این محل برگزار میشه که تعداد زیادیش تو همین سالن انجام میشه!


بعدش در حالیکه لیدرمون بدون وقفه حرف می زد و اطلاعات نه چندان جذاب رو برای مردم تعریف می کرد، ما رو با گذر از راهروهاي مختلف كه البته اجازه وايسادن هم نداشتيم به سالن قديمي و اوليه سازمان که با وجود قدمت 70 تا 80 ساله اش حتی عمرش از خود سازمان ملل - اواسط دهه 40 میلادی - بیشتر است، بردن و اونطوری که لیدره می گفت خيلي از تصميمات مهم دهه هاي قبل جهان تو همونجا گرفته شده بود اما الان بيشتر جنبه نمايشي داره چون وسعتش نسبتا كمه!

نهايتا آخر كار بدن اينكه بزارن تو باغ زيباي اونجا چرخي بزنيم ما رو به سمت در خروجي هدايت كردن و ما هم خسته و كوفته اولين بخش گردش روزانمونو تموم كرده و راهي هتل شديم تا با تجديد قوا بخش دوم گشت روزانه رو آغاز كنيم.

ادامه دارد ...
باور قلبی ما اینه که سفر نه تنها هزینه نیست، بلکه یجورایی سرمایه گذاریه. چرا که خاطرات ارزشمندش تا پایان عمر همراهمونه و یادآوری اونا در طول زمان احساس لذت بخشش رو بارها و بارها در خاطرمون زنده می کنه.