آغاز بهار شد و ما بازم فیلمون هوس هندوستان کرد و یاد سفر افتادیم و حالا که به صورت مضاعف هم به دلیل بیماری کرونا و هم به جهت عضو کوچولوی جدید خانواده مون آقا نیکزاد عزیزمون که هنوز دوماهش هم نشده، امکان سفر رفتن نداریم. پس گفتیم بازم به قول این ضرب المثل معروف که وصف العیش، نصف العیش به سراغ ادامه سفرنامه مکزیک بریم.

صبح  یک روز بهاری با ترک رختخواب از اونجا که دیگه خبری از صبحونه نبود ، اولین کاری که کردیم ، پریدیم بیرون از فروشگاه نان فانتزی کنار هتل  چند مدل پیراشکی و شیرینی هوس انگیز خریدیم و تو همون اتاق بزرگ هتلمون جاتون خالی حسابی ته بندی کردیم.

 

 

اولین بخش از گردش روزانه مون به همین گشت میدون و مناطق اطرافش اختصاص داشت پس این بار با کمی وسواس بیشتر و فراغ بال از جاذبه های تاریخی که داخل ایستگاههای مترو به یادگار گذاشته بودن شروع کردیم.

ایستگاه مترو زوکالو بدون اغراق بزرگی به تناسب خود میدون داره و در این میون یک شهر فروشگاهی از اغذیه فروشی های خوش آب و رنگ گرفته تا کتابفروشی و ... همون زیرزمین تشکیل شده.

به خصوص اینکه حالا دیگه نوبت دختر کوچولومون نیکی بود که با دیدن مجموعه سری کتاب های سفرهای نیکی در پشت ویترین یه کتابفروشی سورپرایز بشه.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای همسفر شدن با ما و دیدن کل سفرنامه لطفا به ادامه نوشته مراجعه کنید.