همه چیز از حدود دو سال قبل و درست همون اوایل همه گیری ویروس کرونا با یک تماس کوتاه شروع شد! پیشنهاد همکاری در یک پروژه خلاقانه که توسط دوست خوبمون پیمان زندی کارگردان برجسته مستند ساز مطرح شد و ما هم که هر وقت اسم سفر و جهانگردی می یاد کلا هوش و حواسمون از کار می افته، بدون مقدمه و تعارفات معمول، شدیم جزء کوچکی از یک پروژه بین المللی جذاب!

ماجرا از این قرار بود که در ایونتی با همکاری 120 جهانگرد، مقرر شد هر یک از بین 100 کشور جهان و 20 مقصد داخلی یک مقصد را انتخاب کنند و آن را در یک صفحه شرح دهند تا به طور متوازی 120 هنرمند هر یک از این یاداشت ها را در قاب جداگانه ای (در قالب یک بشقاب) یک اثر هنری با برداشت آزاد خلق نمایند.

در ابتدا که خوش بینی ها در خصوص فروکش همه گیری کرونا غالب بود، قرار بود ایونت پروژه در ظرف چند ماه بعد از آن برگزار شود اما این داستان در نهایت تا تابستان امسال ممکن نشد!

در اوایل تابستان امسال سرانجام انتظارها به سر رسید و با تلاش بسیار پیمان زندی عزیز ایونت بارش بشقاب پرنده ها با حضور خالقان اثر و علاقمندان در کاخ نیاوران برگزار شد.

استقبال گرم مخاطبان و تجدید خاطره با بسیاری از دوستان که ارتباط با بخشی از آنها در همه این سالها تنها از طریق فضای مجازی و صفحات اجتماعی شان ممکن شده بود، موجب شد تا بار دیگر حس و حال زیبای سفرهای جذابمان که این روزها حتی رویای آن نیز دشوار است تداعی شود.

اگه تونستید ما رو تو عکس پیدا کنید!

قرار بود و ظاهرا قرار هست که مجموعه این آثار در قالب کتاب نفیسی منتشر گردد. با این حال چون ممکن است این بخش از پروژه کمی به تاخیر افتد، بر آن شدیم که یاداشت های خود را در خصوص کشور بلژیک که بیانگر سهم بسیار اندکمان در این پروژه بزرگ بود را در کنار قاب زیبایی که توسط هنرمند عزیز سرکار خانم لیلا صفا به تصویر کشیده شده است با شما دوستان همیشگی به اشتراک بگذاریم.

متن کامل ما در توصیف بلژیک:

وحدت قدرت می‌آفریند! شعاری زیبا که بلژیکی ها آن را با رنگی طلایی بر روی نماد ملی خود درج کرده اند، جایی که شیر طلایی رنگ بر پس زمینه‌ای از رنگ سیاه در حالی که دو شیر دیگر نگهبانی‌اش می دهند، می غرد. و میزبان بنای شیشهای اتحادیه اروپا شدند تا شاید ضرورت اتحاد را بار دیگر به مردمان خود نیز یادآوری کنند. چرا که بلژیک کشوری است کوچک اما با تنوع فرهنگی بسیار! هلندی زبانان در شمال، فرانسوی زبانان در جنوب و اقلیت هایی کوچک در مرز آلمان و لوکزامبورگ. شاید همین است که آن را محبوب مهاجران تازه وارد عمدتاً عرب و آفریقایی تبار نموده است. تا جاییکه با حضور پررنگ مهاجران، اکنون بروکسل شباهت چندانی به اروپای غربی ندارد. کاش هرژه این روزها را می دید تا نسخه جدیدی از ماجراهای تن‌تن را این بار نه درسرزمینهای ناشناخته دوردست، بلکه درشهر زیبا اما نه چندان همگون زادگاهش به تصویر می کشید.

بروکسل شهری است حاصل همآغوشی سنت و مدرنیته. در قلب شهر، ترکیب معماری رنسانسی، باروک و گوتیک، در قالب بناهای رنگی تاجدار و مجسمههای ظریف و نگاره‌های طلایی رنگ عظمت خود را قرن هاست به رخ رهگذران میکشند. اگر کوچههای سنگفرش شده و کافه رستورانهایی که سیب زمینی دوبار سرخ شده معروف بلژیکی را از قرن هفدهم (حتی قبل از فرانسوی ها!) به مشتریان عرضه میکنند نبینید، هرگز حال و هوای واقعی این شهر را حس نخواهید کرد. یادآوری خاطرات سریال فراموش نشدنی ارتش سری با دیدار رستوران کاندید در میانه میدان مرکزی شهر و در کنار خانهای که ویکتورهوگو، کتاب مردی که می خندد را در دوران تبعید در آن به رشته تحریر درآورده است، دوران پر نشیب و فراز این شهر تاریخی را بیشتر نمایان می‌سازد.

به نظر می رسد بروکسلیها مردم شوخطبعی باشند چون این شهر نماد مضحکی دارد! پسربچهای که با بی خیالی درحال ادرار کردن درحوض است! در سوی دیگر نماد مدرنیته شهر، اتمیم سازهای مدرن و فولادی است که مانند همتای پاریسیاش برج ایفل، ابتدا برای یک نمایشگاه به طور موقت ساخته شد و در کنار آن شهری زیبا از اروپای کوچک که ماکت مینیاتوری دیدنیهای شاخص اروپا را جملگی در خود جا داده است.

جدا از دهها قلعه تاریخی این سرزمین و زیباییهای مناطق جنوب و شمال بلژیک و شهرهای مرزی دو ملیتی این کشور، بروژ شاخصترین شهر توریستی این کشور است. شهری رویایی و افسونگر که گویی دست نخورده از قرن دوازدهم به یادگار مانده است! با خانههایی چنان ساده، زیبا و اصیل که انگار از نقاشی بچهها بیرون آمده باشند و پنجرههایی بزرگ و دلباز که هنرمندانه با تورهای دستبافت زیبا و ظریف دانتل که هنر دست هنرمندان همین شهر است آراسته شدهاند. تو گویی هر پنجره یک ویترین زیباست که نمایانگر حس و حال اهل آن خانه است. تورهای زیبا، آباژورهای رنگین و مجسمههای ظریف! و رودخانهای چنان پیچ در پیچ که حال و هوای گذر از کانالهای تودرتو و پیچ و خم رود زیر پلهای کوتاه و قدیمی ونیز را تداعی میکنند و قایق هایی کوچک مملو از گردشگران مشتاق با انرژی سرشار که سخاوتمندانه آن را با همه به اشتراک می گذارندش!

چه زیبا است گم شدن در کوچه و پسکوچه های سنگ فرش شده که انعکاس صدای سم اسبهای درشکههای قرون وسطایی در آنها میپیچد و لختی استراحت در زیر سایه درختان مجنون این شهر و در جوار کانال زیبا که منطقه قدیمی شهر را همچون نگینی در برگرفته است. گرسنهاید؟ پس نوبت وافل و شکلاتهای دستساز مرغوب و متنوع بلژیکی است! شکلاتهایی که همانند رویا در دهان آب میشوند! هشدار: ممکن است هرگز این طعمها را فراموش نکنید!

حتی اگر همه این شهر کوچک را پیاده متر کرده اید، باز هم هرگز فرصت تماشای آن را از بالا از دست ندهید. حتی اگر لازم باشد نفس زنان 336 پله نه چندان استاندارد برج و باروی قلعه بِلفری را 83 متر بالا بروید! نسیم روحنوازی، عرقتان را مادامیکه مشغول تماشای بناهای زیبا و کلیساهای نوک تیز و بلند با تمام آن ریزهکاریهای چرک قرون وسطاییشان هستید خشک خواهد کرد. هرچند باز هم این بناهای تاجدار رنگی رنگی در میانه این قاب زیبا و تماشایی هستند که در هیاهوی انرژی بخش میدان قرون وسطایی، به مانند الماس های خوش تراش بلژیکی می‌درخشند.

در نهایت پرده آخر این رویای کارت پستالی باید با کمی آرامیدن در تپههای سرسبز این شهر زیبا با دورنمای آسیاب های زیبای هلندی تکمیل شود تا آنچه از بلژیک به یادگار بماند قاب عکسی زیبا از ترکیب رنگهای گوناگون آن باشد.