صبح زود برای رفتن به فرودگاه مادرید آماده شدیم و از اونجایکه پروازمون حدود 9صبح بود، می بایست سریعتر خودمونو به فرودگاه می رسوندیم. خوشبختانه فاصله ایستگاه مترو تا هتلمون در مادرید کمتر از 100 متر بود و این شد که با پرداخت 4.5 یورو ناقابل برای هرنفر بلیط مخصوص فرودگاه رو خریدیم. جالب آنکه برای سوارشدن می شد بلیط معمولی 1.5 یورویی مترو رو خرید، اما وقتی فرودگاه می رسیدی برای خروج می بایست دوباره از بلیطت استفاده می کردی و به این خاطر اونجا بود که ضایع می شدی و در نتیجه نمیشد کلک زد!
هرچند هنوز در مورد پابرجا بودن رزرو هتلمون خیلی مطمئن نبودیم و یکم استرس داشتیم!
ماجرا از این قرار بود که در هنگام رزرو هتلمون از بوکینگ یه اشتباه بزرگ کرده بودیم و بجای انتخاب هتل های دارای فری کنسلیشن، که میشه پول رو نقدی داد، از سایت هتلی رو انتخاب کرده بودیم که به صورت پیش فروش تخفیف مناسبی ارائه کرده بود. اما فردای اون روز از طریق بوکینگ ایمیلی رو دریافت کردیم که می گفت کارت اعتباریتون مشکل داره و بقدر کافی توش پول نیست. چون هتل بلافاصله اقدام به برداشت پول از حسابمون کرده بود که البته خالی بود! نهایتا ما که مقصر بودیم و هتل می تونست ادعای خسارت کنه و حتی رزرومونم باطل کنه! با این حال سعی کردیم بطور مستقیم به هتل ایمیل بزنیم و عذرخواهی کنیم و بگیم که نقدی پول رو پرداخت می کنیم و البته حتی بلیط پروازمون به ژنو رو هم براشون فرستادیم، اما متاسفانه این ایمیل بی پاسخ موند و استرس ما بیشتر شد که نکنه تو ژنو که شهر گرونی هم هست آواره بشیم!

با ورود به هتل همچنان استرس برخورد اونا و ادعای خسارت احتمالی آزارمون می داد. رسپشن که پسر جوونی احتمالا از مناطق شمالی یا عرب نشین آفریقا بود با خشرویی اسممونو چک کرد و بعد گفت که حدود 90 فرانک یعنی هزینه یکشب از کارتمون کم شده و مابقی رو می تونیم نقد بدیم!!! هنوز از خوشحالی این خبر خارج نشده بودیم که 2 تا کارت کوچیک کف دستمون گذاشت و گفت تا روز آخر اقامتمون با این کارت کل هزینه های حمل و نقل عمومی و حتی کشتی های کوچک دریاچه و قطار شهری نیز برامون رایگانه! و البته صبحانه هتل هم برامون حساب شده. حالا حسابشو بکنید ما از این سورپرایزهای عالی چه حالی شده بودیم!
با دیدن سبد سیب ها یاد هتل سال قبلمون در وین افتادیم و اینبار هم بعد از گرفتن اجازه با خوردن سیب های شیرین و آبدار خوشحالیمونو کامل کردیم! یه لحظه تصور کنید سبد پر سیب های خوشمزه اونم مجانی!
رو میز رسپشن انواع مختلف نقشه های شهری یافت می شد که 2 یا 3 تاش رو انتخاب کردیم و پس از اونکه سر رسپشن خلوت شد ازش خواستیم تا مسیرهای گردشگری رو برامون تشریح کنه. اونکه دختر جوونی بود اولش شماره اتاقمونو پرسید و بعد به یکباره به فارسی البته با لهجه ای خاص پرسید شما ایرانی هستید؟ ماکه جاخورده بودیم و هنوز فرصت پاسخ پیدا نکردیم جواب بدیم، خودش ادامه داد که پدرش افغانیه و درنتیجه فارسی بلده، بعد گفت که ایمیل ما رو از بارسلون اون خونده و بعدهم کلی درخصوص گردش شهری راهنمایمون کرد!
خیابونهای ژنو از اون چیزی انتظار داشتیم خیلی کثیف تربودن، وجود اتباع خارجی به خصوص آفریقایی های سیاپوست و یا عرب تبار، یجورایی چهره شهر رو نسبت به گذشته خراب کرده و کلا ژنو از نظر تمیزی با سایر شهرهای سوئیس تفاوت فاحشی داره!
اونطرف خیابون هم ساختمونهای نسبتا بلند اما با بافتی سنتی قرار داشتن که بالای سرشون تابلوهایی با عناوین برندهای بزرگ و معروف و البته اکثرشون برندهای مشهور ساعت سازی در جهان بود. آره ژنو مرکز ساعت سازی برندهای معروف جهانه.

در ادامش هم بالای تپه گران ترین رستوران و هتل ژنو Eaux-Vives قرار داره که قبلا خونه یکی از پولدارای شهر بوده!

از اونجا که بلیطهای پس حمل و نقل اهدایی هتلمون امکان سوار شدن رایگان به قایق ها یا همان کشتی های کوچک زرد رنگ رو فراهم می کرد، به قصد رفتن به اونطرف دریاچه و کلا گشت زدن در دریاچه به یکی از ایستگاههای مربوطه مراجعه کردیم و جالب اونکه روی تابلو دقیقا ساعت هرکدوم رو مشاهده می کردی.
