خاطرات دور آمریکای لاتین(2015)–روز هشتم-کوریتیبا- موزه چشم نیمار،قطار مورتس(برزیل8)
با آغاز روز مطابق عادت همیشه اول صبح برنامه مون رو شروع کردیم. با این حال قبل از هر چیز نمی شد از صبحونه نسبتا مفصل هتل چشم پوشید. هر چند این اولین بار تو کل سفرهامون به بیش از 40 تا کشور دنیا بود که با کمال تعجب تو میز صبحونه از چای (حتی از نوع تی بگش) خبری نبود و گارسون سیاهپوست در حالیکه زبان انگلیسی هم بلد نبود با لبخند انگشت هاش رو با تلفظ غلیظ No Tea تکون داد!
صبح که از هتل بیرون اومدیم، نسیم خنکی می وزید که پوست رو حسابی نوازش می داد. در واقع برخلاف اکثر مناطق مرکزی و شمالی برزیل که دارای آب و هوای استوایی گرم و مرطوب در همه فصول سال می باشند، شهر کوریتیبا در جنوب برزیل بیشتر با شرایط آب و هوایی کشورهای نیم کره جنوبی سازگاری داره که زمان فصل های زمستان و تابستان دقیقا معکوس مناطق نیم کره شمالی به مانند ایران است.
از سین جین کردن مسئول فروش بلیت قطار چیز خاصی عایدمون نشد و تصمیم گرفتیم بلیت برگشت رو هم همونجا تهیه کنیم، تنها حسن اش این بود که پسر جوون، زبونش خوب بود و تونست راهنمایمون کنه که تو این دو ساعت باقیمونده چجوری بریم سازه زیبای موزه اسکار نیمار و ببینیم و برگردیم.



برای همسفر شدن با ما و دیدن کل سفرنامه لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.
باور قلبی ما اینه که سفر نه تنها هزینه نیست، بلکه یجورایی سرمایه گذاریه. چرا که خاطرات ارزشمندش تا پایان عمر همراهمونه و یادآوری اونا در طول زمان احساس لذت بخشش رو بارها و بارها در خاطرمون زنده می کنه.