بخش دوم یا در واقع گردش عصر گاهی شهر کوچک مالمو با بهره گیری از فرصتی که امکان استفاده رایگان از وسایل نقلیه عمومی شهر به ما داده بود آغاز شد.

سوار بر اتوبوس خیابون های خلوت شهر رو پشت سر گذاشتیم و دقايقي بعد از روي GPS موبايلمون نزديكي به ساحل دريا رو تشخيص داديم و بر اين اساس تصميم گرفتيم مسير بعدي گشت و گذار ساحلي باشه.

با ترك اتوبوس به سمت ساحل پيش رفتيم و به يكباره چشم انداز رويايي تپه ماهوری چمنكاري شده با يك هارموني زيبا با آسمون آبي و لکه های ابر و درياي لاجوردی حال و هوامون رو حسابی عوض کرد.

 

http://s5.picofile.com/file/8144914276/151.jpg

 

نمي دونيم با واژگان محدود چجوري ميشه حس اونجا رو شرح داد فقط همينو بگيم كه براي دقايقي كلا زمان و مكان رو فراموش كرده و خستگي صبح هم يادمون رفت و تو اون ساحل زیبا در حالی که نسیم ملایمی از سمت دریا می وزید بدون اراده شروع به دویدن به سمت ساحل دریا کردیم!

 

http://s5.picofile.com/file/8144914192/149.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144914150/148.jpg

 

این حس همون حس بچگی و دویدن های کودکانه برای رهایی از قید و بندهاست!

 

http://s5.picofile.com/file/8144914526/155.jpg

 

تو اين بين بازيگوشي سگاي شيطوني كه حسابي فرصت جولان كردن پيدا كرده بودن هم در نوع خودش جالب بود و یجورایی با اون سکوت زیبای ساحل هارمونی داشت!

 

http://s5.picofile.com/file/8144914126/146.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144914334/152.jpg

 

مگه میشد از این هوا و مناظر رویایی اون دل کند؟!

 

http://s5.picofile.com/file/8144914350/153.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144914500/154.jpg

 

دقايقي بعد در مسيرRibersborgs Kallbadhus  و اسكله زيبايي كه تا وسطاي دريا پيش رفته بود ادامه مسير داديم.

 

http://s5.picofile.com/file/8144914768/166.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144914692/162.jpg

 

انتهاي اسكله به رستوراني دريايي ختم مي شد كه در انتها هم دو در ورودی مجزا در دوسمت چپ و راست آن قرار داشت كه علامت پلاژ اختصاصی زنانه و مردانه رو نشون می داد! حالا بماند که چرا تو این ور دنیا این بار بالاخره از رو رفته بودن و مکان زنونه و مردونه رو جدا کرده بودن!

 در واقع یه جور حمام روباز بودن و تو اون روز آفتابي علي رغم سردي هوا گله گله مشتري ساک به دست واردش می شدن. فکرش رو کنین تو اون هوای سرد که ما با وجود اینکه ما پولیور و کاپشنمونو پوشیده بودیم، بازم می لرزیدیم، اینا شیرجه می رفتن تو آب یخ دریا و بعد میومدن زیر آفتاب بی رمق دراز می کشیدن! ( و قابل توجه دوستان که عکس برداری هم ممنوع بود!)

البته فکر کنیم با آب و هوای سردی که تو زمستون در انتظارشونه حق هم دارن! این باعث میشه بدنشون به سرما عادت کنه اگه بخوان مثل ما مدام خودشونو بپوشونن باید تا آخر زمستون سگ لرز بزنن!

ساعتي بعد با پياده روي در امتداد ساحل به سمت سازه بزرگي كه يجورايي نماد شهر محسوب ميشه و از دور پيداست هدايت شديم. اين برج زيبا كه آسمان خراش چرخنده Torso Turning ناميده مي شه يجورايي بر مبناي ستون فقرات انسان طراحي شده است.

 

http://s5.picofile.com/file/8144914550/156.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144914242/150.jpg

 

هرچند به نظرمون مكان اين برج كه محصور در كلي ساختمونه خيلي مناسب انتخاب نشده.

 

http://s5.picofile.com/file/8144915276/193.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144914100/144.jpg

 

خونه هاي كنار ساحل و اطراف برج هم طراحي جالبي داشتن. پنجره هاي بزرگ و محوطه حياتشون نشون مي داد كه بايد منطقه با كلاسي باشه.

 

http://s5.picofile.com/file/8144915026/182.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144915184/190.jpg

 

هرچند به نظر می یاد  این خونه های پیش ساخته هم احتمالا زیاد از باد و طوفان و موج دریا در امان نیستند!

 

http://s5.picofile.com/file/8144915084/183.jpg

 

اونطرف دريا هم سواحل زيباي كپنهاگ و پل دو طبقه اورساند Oresund نمايان بود.

 

http://s5.picofile.com/file/8144915134/186.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144915142/188.jpg

 

هرچند در اين منطقه از زمین مرزها چندان مفهومی ندارن!

 

http://s5.picofile.com/file/8144914868/171.jpg

 

ساعتي بعد بازم اتوبوس سواري چاره خستگي ناشي از پياده روي بود. با اين حال در حوالي قصر سلطنتي پياده شديم و با گذر از جاده منتهي به اون وارد محوطه قصر كه با خندقي پر آب محصور شده بود شديم.

 

http://s5.picofile.com/file/8144915368/197.jpg

 

اما راستش خود قصر چندان چنگي به دل نمي زد و طراحي ساده اش که معلوم بود تازه بازسازی شده چیز زیادی برای گفتن نداشت!

 

http://s5.picofile.com/file/8144915568/214.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144915600/219.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144915584/218.jpg

 

در كنار قصر، باغ بوتانيك مالمو قرار داره كه با طراحي زيبا و گلهاي رنگ و وارنگش مي تونست جاي مناسبي براي گشت و گذار باشه.

 

http://s5.picofile.com/file/8144915518/203.jpg

 

از گل و گیاه طراحی شده زیبا تا آسیاب بادی!

 

http://s5.picofile.com/file/8144915550/208.jpg

 

با اتمام بازديد ديگه واقعا نايي براي حركت نداشتيم و بازم اتوبوس گردي در داخل شهر و زدن يك دور كامل دور شهر كوچك مالمو که اونم نهایتا کمتر از یکساعت طول می کشه برنامه بعدی رو دنبال کردیم. البته ناگفته نمونه براي دقايقي هم چشمامونو رو هم گذاشتيم و خوابمون برد! نهايتا اتوبوس ما رو به ايستگاه مركزي قطار رسوند.

 

http://s5.picofile.com/file/8144915642/221.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144914926/180.jpg

 

دیگه باید از کوچه های زیبا و هارمونی قشنگشون با گیاهان دلربا خداحافظی می کردیم!

 

http://s5.picofile.com/file/8144915834/222.jpg

 

بخش نهايي بازديدمون به برج فانوس دريايي و منظره زيباي غروب آفتاب اختصاص داشت كه البته اين بخش همون نزديك ايستگاه مرکزی قطار قرار داشت.

 

http://s5.picofile.com/file/8144915926/224.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144915950/227.jpg

 

ایستگاه قطاری که معماریش ترکیبی از معماری کلاسیک سنتی و معماری مدرن با حداکثر امکان استفاده از نور بود!

 

http://s5.picofile.com/file/8144916018/231.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8144916076/232.jpg

 

غروب در حاليكه از فرط خستگي كل انرژيمون تخليه شده بود سوار بر قطار راهي كپنهاگ شديم. در طول مسير این بار توجهمون به تابلوي هوشمند قطار كه بطور منظم زمان رسيدن به هر ايستگاه رو از قبل نشون مي داد جلب شد و طولی نکشید تا با دنبال كردنشون به مقصدمون در شهر کپنهاگ و هتلمون رسيديم تا این بار پیش مقدمه زیبایی از کشور سوئد رو با خاطرات رویایی از مالمو به همراه داشته باشیم.

 

http://s5.picofile.com/file/8144916100/234.jpg

 

تا در روزهای آتی در بقیه شهرهای زیبای وایکینگ ها چه چیزهایی در انتظارمون خواهد بود!