خاطرات سفر به دور اروپا(2013)– روز بیست و دوم(بخش دوم)- مالمو2(سوئد)- سواحل رویایی و آسمون خراش چرخن
بخش دوم یا در واقع گردش عصر گاهی شهر کوچک مالمو با بهره گیری از فرصتی که امکان استفاده رایگان از وسایل نقلیه عمومی شهر به ما داده بود آغاز شد.
سوار بر اتوبوس خیابون های خلوت شهر رو پشت سر گذاشتیم و دقايقي بعد از روي GPS موبايلمون نزديكي به ساحل دريا رو تشخيص داديم و بر اين اساس تصميم گرفتيم مسير بعدي گشت و گذار ساحلي باشه.
با ترك اتوبوس به سمت ساحل پيش رفتيم و به يكباره چشم انداز رويايي تپه ماهوری چمنكاري شده با يك هارموني زيبا با آسمون آبي و لکه های ابر و درياي لاجوردی حال و هوامون رو حسابی عوض کرد.
نمي دونيم با واژگان محدود چجوري ميشه حس اونجا رو شرح داد فقط همينو بگيم كه براي دقايقي كلا زمان و مكان رو فراموش كرده و خستگي صبح هم يادمون رفت و تو اون ساحل زیبا در حالی که نسیم ملایمی از سمت دریا می وزید بدون اراده شروع به دویدن به سمت ساحل دریا کردیم!
این حس همون حس بچگی و دویدن های کودکانه برای رهایی از قید و بندهاست!
تو اين بين بازيگوشي سگاي شيطوني كه حسابي فرصت جولان كردن پيدا كرده بودن هم در نوع خودش جالب بود و یجورایی با اون سکوت زیبای ساحل هارمونی داشت!
مگه میشد از این هوا و مناظر رویایی اون دل کند؟!
دقايقي بعد در مسيرRibersborgs Kallbadhus و اسكله زيبايي كه تا وسطاي دريا پيش رفته بود ادامه مسير داديم.
انتهاي اسكله به رستوراني دريايي ختم مي شد كه در انتها هم دو در ورودی مجزا در دوسمت چپ و راست آن قرار داشت كه علامت پلاژ اختصاصی زنانه و مردانه رو نشون می داد! حالا بماند که چرا تو این ور دنیا این بار بالاخره از رو رفته بودن و مکان زنونه و مردونه رو جدا کرده بودن!
در واقع یه جور حمام روباز بودن و تو اون روز آفتابي علي رغم سردي هوا گله گله مشتري ساک به دست واردش می شدن. فکرش رو کنین تو اون هوای سرد که ما با وجود اینکه ما پولیور و کاپشنمونو پوشیده بودیم، بازم می لرزیدیم، اینا شیرجه می رفتن تو آب یخ دریا و بعد میومدن زیر آفتاب بی رمق دراز می کشیدن! ( و قابل توجه دوستان که عکس برداری هم ممنوع بود!)
البته فکر کنیم با آب و هوای سردی که تو زمستون در انتظارشونه حق هم دارن! این باعث میشه بدنشون به سرما عادت کنه اگه بخوان مثل ما مدام خودشونو بپوشونن باید تا آخر زمستون سگ لرز بزنن!
ساعتي بعد با پياده روي در امتداد ساحل به سمت سازه بزرگي كه يجورايي نماد شهر محسوب ميشه و از دور پيداست هدايت شديم. اين برج زيبا كه آسمان خراش چرخنده Torso Turning ناميده مي شه يجورايي بر مبناي ستون فقرات انسان طراحي شده است.
هرچند به نظرمون مكان اين برج كه محصور در كلي ساختمونه خيلي مناسب انتخاب نشده.
خونه هاي كنار ساحل و اطراف برج هم طراحي جالبي داشتن. پنجره هاي بزرگ و محوطه حياتشون نشون مي داد كه بايد منطقه با كلاسي باشه.
هرچند به نظر می یاد این خونه های پیش ساخته هم احتمالا زیاد از باد و طوفان و موج دریا در امان نیستند!
اونطرف دريا هم سواحل زيباي كپنهاگ و پل دو طبقه اورساند Oresund نمايان بود.
هرچند در اين منطقه از زمین مرزها چندان مفهومی ندارن!
ساعتي بعد بازم اتوبوس سواري چاره خستگي ناشي از پياده روي بود. با اين حال در حوالي قصر سلطنتي پياده شديم و با گذر از جاده منتهي به اون وارد محوطه قصر كه با خندقي پر آب محصور شده بود شديم.
اما راستش خود قصر چندان چنگي به دل نمي زد و طراحي ساده اش که معلوم بود تازه بازسازی شده چیز زیادی برای گفتن نداشت!
در كنار قصر، باغ بوتانيك مالمو قرار داره كه با طراحي زيبا و گلهاي رنگ و وارنگش مي تونست جاي مناسبي براي گشت و گذار باشه.
از گل و گیاه طراحی شده زیبا تا آسیاب بادی!
با اتمام بازديد ديگه واقعا نايي براي حركت نداشتيم و بازم اتوبوس گردي در داخل شهر و زدن يك دور كامل دور شهر كوچك مالمو که اونم نهایتا کمتر از یکساعت طول می کشه برنامه بعدی رو دنبال کردیم. البته ناگفته نمونه براي دقايقي هم چشمامونو رو هم گذاشتيم و خوابمون برد! نهايتا اتوبوس ما رو به ايستگاه مركزي قطار رسوند.
دیگه باید از کوچه های زیبا و هارمونی قشنگشون با گیاهان دلربا خداحافظی می کردیم!
بخش نهايي بازديدمون به برج فانوس دريايي و منظره زيباي غروب آفتاب اختصاص داشت كه البته اين بخش همون نزديك ايستگاه مرکزی قطار قرار داشت.
ایستگاه قطاری که معماریش ترکیبی از معماری کلاسیک سنتی و معماری مدرن با حداکثر امکان استفاده از نور بود!
غروب در حاليكه از فرط خستگي كل انرژيمون تخليه شده بود سوار بر قطار راهي كپنهاگ شديم. در طول مسير این بار توجهمون به تابلوي هوشمند قطار كه بطور منظم زمان رسيدن به هر ايستگاه رو از قبل نشون مي داد جلب شد و طولی نکشید تا با دنبال كردنشون به مقصدمون در شهر کپنهاگ و هتلمون رسيديم تا این بار پیش مقدمه زیبایی از کشور سوئد رو با خاطرات رویایی از مالمو به همراه داشته باشیم.
تا در روزهای آتی در بقیه شهرهای زیبای وایکینگ ها چه چیزهایی در انتظارمون خواهد بود!