خاطرات سفر به آسیا(2014)– روز اول- ماله1(مالدیو)- در مسیر راه، ماله و جزیره ولینگیلی
بعد از اونکه استرالیایی های بی انصاف برای اولین بار در طول سفرهای مشترکمون درخواست ویزامون رو ریجکت کردن با یک تغییر برنامه سریع و استفاده از فرصتی که حراج مقطعی بلیط هواپیمایی قطر برامون فراهم کرده بود مقصد رو این بار به سمت جنوب و شرق آسیا تغییر دادیم و این شد که کشورهای مالدیو، سریلانکا، تایلند و قطر شد مقصد اصلی سفرمون.
خلاصه تو یکی از روزهای سرد آخر پاییز سال 93 بازم همه چیز از فرودگاه بین المللی شروع شد. فرودگاهی که این بار در اولین ساعت های نیمه شبی برخلاف انتظار بسیار شلوغ بود!
بی خوابی و خستگی معمول ناشی از هماهنگ کردن و بستن ساک ها در آخرین ساعت های روز سفر از همون اول کار حسابی انرژیمونو گرفته بود و از طرف دیگه ماشالله هواپیمای قطر یه صف دور و دراز از مسافرا رو پیش رو داشت که ما هم چپیدیم آخر صف!
دقایقی بعد که صف داشت سر به فلک می کشید 2 نفری که یونیفرم هواپیمایی ملی رو داشتن اومدن و از وسط جمعیت مدارک و بلیط ها رو چک کردن تا سرعت کار بیشتر بشه!
آقاهه که به ما رسید و مدارک رو چک کرده یکدفعه گفت پس کو ویزاتون! ما گفتیم مگه مقصد ما ویزا می خواد! اونم یه نگاهی انداخت و گفت آره که ملبورن ویزا می خواد اونم چه ویزایی! ما که شاخکامون درومده بود گفتیم تو هم داری سر به سر ما می ذاری! می دونی زخم خورده استرالیاییم اذیت می کنی! تازه یارو متوجه شد می خوایم بریم ماله نه ملبورن!
از این که بگذریم تو دلمون گفتیم ای بی انصاف ها شما که اینقدر مسافر دارین و حسابی پول گیرتون می یاد، 2 تا کارمند بیشتر می ذاشتین مردم اینقدر اذیت نشن اما ساعتی بعد که جلوی کانتر رسیدیم با دیدن یونیفرم پوش های هواپیمایی ملی سورپرایز شدیم و فقط پشت کانتر یه خانوم با یونیفرم قطری بود! تو این حین یکی از مسافرا که کلافه شده بود گفت چرا خود هواپیمایی قطر چند تا کارمند نمی ذاره که مردم اذیت نشن! و متصدی یونیفرم پوش هواپیمایی ملی با یه نگاه عاقل اندر سفیه پاسخ داد آخه طبق قوانین ایران اینا اینجا اجازه کار ندارن و مجبورن کارشونو به ما بدن!!!
ساعتی بعد با چند دقیقه تاخیر ناقابل سوار بر هواپیما به مقصد دوحه در حرکت بودیم. هواپیمایی نسبتا کوچک و بدون زرق و برق های رایج پرواز قطر مثل مونیتور اختصاصی که انگار فقط همین هواپیمای خط ایرانشون اینجوریه!
نوبت به پذیرایی که رسید خانوم مهماندار با کلی ژست و زبون انگلیسی از مسافران ردیف اول پرسید که چی میل دارین؟ اما بعد از لحظاتی که طرف شیر فهم نشد زد کانال دو و با زبون شیوای فارسی گفت چه نوشیدنی ای میل دارین! و کاشف بعمل اومد که ای بابا مهماندارم ایرونیه!
غذای علی!
لحظاتی بعد که نوبت ما شد دیدیم واسه یکیمون (شیما) غذای متفاوتی گذاشت که روش ضربدر زده بودن!گفتیم این چیه؟ گفت غذای رژیمی که سفارش داده بودین! بیچاره شیما! نگو اشتباه تیک غذای رژیمی رو زده حالا تا آخر پروازای سفرمون باید غذای رژیمی می خورد!
با فرود در فرودگاه دوحه سوار بر اتوبوس- که بعدا کاشف به عمل اومد اونم فقط مخصوص پرواز ایران و چند تا کشور دیگه است چون تقریبا بقیه پروازها از دالان های خرطومی پیاده می شن- به سمت سالن حرکت کردیم.
از همون اول عظمت و زیبایی فرودگاه تازه تاسیس دوحه خودنمایی می کرد و اونجا بود که آدم متوجه می شد پول در کنار برنامه ریزی درست چیکار می کنه!
از اونجا که تا پرواز بعدی به ماله حدود یکساعت بیشتر وقت نداشتیم، بدون معطلی سعی کردیم تا اول همه گیت پروازمونو پیدا کنیم! اما ماشالله از بس این فرودگاه بزرگه نیم ساعت طول کشید تا به گیت خروجی برسیم! البته یکم سر به هوایی ما هم بی تاثیر نبود!
اینم آب سردکن های فرودگاه که اگه بخوای چند ساعت ترانزیت بمونی واقعا نعمتی هستن!
آبسرد کن کوتاه برای بچه ها و افرادی که ویلچر دارن طراحی شده.
جلوی گیت کاملا خلوت بود و هنوز چند متری فاصله داشتیم که ازمون پرسیدن شما مسافر ماله هستین؟ گفتیم بله! گفتن پس کجا موندین؟ شما آخرین مسافرین! و بعد ما رو بردن تو یه اتوبوس مبله که مخصوص مسافرای بیزنس کلاس بود و به همراه چند تا مسافر از ما بهترون ما رو تا هواپیما همراهیمون کردن!
واسه دیر رسیدن خودمونو آماده نگاههای سنگین مسافرهای داخل هواپیما کرده بودیم! اما وقتی وارد شدیم دیدیم ای بابا کل مسافرها تعدادشون به زحمت به انگشتای 2 تا دست می رسه! حالا چه منطق اقتصادی پشت اون خوابیده که هواپیمایی قطر روزی 2 تا پرواز به ماله داره الله اعلم!
خلاصه از شانس خوب ما پرواز سر موقع انجام شد– شایدم شانس بد چون اگه بیش از 2 ساعت تاخیر داشت احتمالا نفری 200-300 دلار بهمون جریمه می داد!
انصافا این بار کیفیت هواپیما هم بهتر بود. هم مونیتور اختصاصی داشت و هم کلی مهمونداراش که تعدادشون خیلی هم کمتر از مسافرا نبود بهمون می رسیدن!
وقتی اول صبح از غرب به شرق پرواز می کنی با پدیده جالبی روبرو می شی! انگار داری به استقبال نور می ری. یه جورایی من الظلمات الی النور هست! خصوصا که تو اون ارتفاع هزاران پایی کاملا خط مرز بین شب و روز رو می بینی و با سرعت بیشتری وارد روز میشی. این میشه که چند ساعت از وقتت کم میشه! حالا نیست برا ما این وقت ها خیلی ارزش دارن! پس بهترین کار در این سرقت زمانی چیه؟ خب معلومه خواب! به اندازه کافی خسته هم بودیم که راحت خوابمون ببره ولی مگه مهموندار ول کن بودن هی ما رو بیدار می کردن غذا تو حلقمون میکردن!
کمی با دیدن فیلمهای متنوع مونیتور، خودمون رو سرگرم کردیم و بعد در کمتر از 4 ساعت بعد با اعلام خلبان برای فرود، یکی از زیباترین چشم انداز های تصویری مجمع الجزایر مالدیو در دل اقیانوس هند از بالا هویدا شد. کشوری با بیش از هزار جزیره کوچیک که برخی از اونها از ویلاهای شخصی داخل تهرونم کوچیکتر بودن!
گفته میشه اگر این جزیرههای کوچک مالدیو را شبیه صورتهای فلکی به هم وصلش کنیم، یجورایی تصویر پرندهای با بالهای باز نمایان میشه! اما ما که از بالا همچین چیزی رو نتونستیم تجسم کنیم! هرچند اینقدرها هم بالا نبودیم!
وسعت و درازای کم جزایر مالدیو موجب شده تا طول باند هواپیما در حداقل های استاندارد هوایی باشه و تازه می گن 2 تا جزیره رو مصنوعا به هم چسبوندن تا این جزیره که نامش هولهوماله است واسه فرودگاه مناسب بشه! با این حال زمان فرود یجورایی انگار دارین تو دریا حرکت می کنید!
دقایقی بعد با پای پیاده وارد سالن فرودگاه شدیم و اینجا بود که جلوی گیت ورودی افسر مربوطه که یه خانوم جوون محجبه از نوع مخصوص مالدیوی ها بود با دیدن شکل پاسپورتمون، رنگ و رو عوض کرد و مافوقشم صدا کرد تا بیاد کلی مدارک پرواز برگشتمونو به علاوه رزرو هتل چک کنن تا بالاخره مهر ویزای ورود تو پاسمون خورد و ما هم وارد مالدیو شدیم!
قبل از ورود به سالن خروجی فرودگاه به صرافی فرودگاه برخوردیم که با نرخی نه چندان عالی اما قابل قبول حدود 50 دلاری چنج کردیم. (هر دلار حدود 15 روفیا است). بعدا تقریبا هیچ کجای شهر صرافی ندیدیم! البته راستش بطور جدی هم دنبالش نگشتیم!
اونطور که می گن کلا جزایر مالدیو رو به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می کنن. جزایر نیمهی شمالی مالدیو مثل جزیرهی گافاروفالو، آری، تودو و رادهو تا حدودی پرطرفدارتر از نیمهی جنوبی هستند و البته جمعیت بیشتری دارند. در طرف مقابل جزایر جنوبی تا حدودی بکرتر و ناشناخته تر و البته دورتر واسه توریست ها هستن!
اگه می خواین تصویر مناسبی از فرودگاه بین المللی ماله تو ذهنتون شکل بدین باید بگیم یه چیزی در اندازه های فرودگاههای شهرهای درجه 2 ایرانه! کوچیک و نقلی و با امکانات محدود! اینجاست که آدم می تونه تفاوت کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته رو حداقل در بخش گردشگری متوجه شه!
مطابق معمول ما اول همه دنبال توریست اینفورمیشن گشتیم تا بتونیم بهتر برنامه ریزی کنیم اما از همون ابتدا معلوم شد که این چیزا به گوششون بیگانه است!
فقط یه میزی بود که چند تا دفترچه تبلیغاتی گردشگری روش گذاشته بودن و هنوز نزدیکش نشده بودیم که مثل خیلی جاهای دیگه دنیا چندتا از این مسافر قاب زنای سمج جلومون سبز شدن و هی پرسیدن کجا می خواین برین و باید حتما فری اختصاصی بگیرین و ...! اما بعد که دیدن از ما آبی گرم نمیشه متفرق شدن از اونجا به بعد با پرسش از یکی دو نفر بالاخره ایستگاه قایق های پابلیک تندرو به جزیره ماله رو پیدا کردیم.
بطور کلی از فرودگاه فقط به چند تا جزیره اصلی اونم تو زمان ها و روزهای خاص قایق عمومی هست و به خصوص جمعه ها و ایام تعطیل همیشه نگرانی های اساسی برای پیدا کردن وسیله نقلیه مناسب برای رسیدن به سایر جزایر هست.
البته بیشتر Resort ها تو فرودگاه دفتر دارن، و یا تعدادی دلال دارن که تو فرودگاه تلاش می کنن مسافرها رو به سمت هتل های خودشون جذب کنن، یجورایی خدمات ترانسفر خصوصی رو هم برای جزایرشون انجام می دن. البته معمولا نرخ این خدمات جدا از کرایه هتل و نسبتا گرونه!
وسیله دیگه و البته اشرافی برای رسیدن به جزایر اختصاصی یا همون ریسورت ها هواپیماهای دریایی است که اصطلاحا تاکسی هوایی نامیده می شن. این هواپیماها که بسیار کوچیک و فانتزی هم هستن بیشتر برای جزیره های دورتر استفاده می شن!
از اینا که بگذریم حوالی ساعت 3 عصر بود که سوار بر فری های عمومی به سمت جزیره ماله پایتخت مالدیو در حرکت بودیم. این فری ها تقریبا کل شبانه روز تو این مسیر در حرکت هستن و هر 10 تا 15 دقیقه حرکت می کنن! کرایه هر نفر هم در ساعات روز 10 روفیا (هر دلار حدود 15 روفیا) است و این نرخ برای شب دو برابر میشه!
البته این فری ها چندان لوکس و مجهز نیستن اما برای مسافت های کوتاه دریایی مثل فاصله فرودگاه تا جزیره اصلی ماله که کمتر از 15 دقیقه است به نسبت قیمتشون بسیار مناسبه!
به خصوص اگه مثل ما یه جای مناسب انتهای فری که رو به دریا باز میشه بشینین و حسابی از چشم انداز زیبای دریا و سواحل فوق العاده اش اونم تو یه هوای بهاری نیمه بارونی لذت ببرین!
با ترک فری در اسکلههای شمارهی نه و ده جزیره ماله حالا دیگه باید تا اسکله طرف دیگه جزیره که ما رو به هتلمون واقع در جزیره ویلینگیلی می رسوند می رفتیم، با اینکه تا اونطرف جزیره عملا کمتر از نیم ساعت راه پیاده بود و شاید در حالت عادی ترجیح می دادیم تا همون اول با پیاده روی با این شهر و مردمش بیشتر آشنا بشیم اما به دلیل سنگینی ساکهامون چاره ای نبود جز گرفتن تاکسی که البته بازم به همون بهانه نرخش یکم بالاتر بود و ازمون 50 روفیا (حدود 3.5 دلار) گرفت! البته خوشبختانه انگلیسیش بد نبود و کلی زبون ریخت و دروغ یا راست می گفت قبلا ایران هم اومده!!!
تابلو مقررات تاکسی هم واسه خودش حکایتی داشت! که خلاصه غذا نخورید و مواظب بازکردن درب باشید و از این چیزا!
بطورکلی خیابان بودوتاکوروفانو (Boduthakurufaanu) خیابان اصلی جزیره ماله است که دور تا دور جزیره کشیده شده و ما عملا یه دور حدود 250-260 درجه ای زدیم تا به اسکله مورد نظر برسیم!
موقعیت ویلینگیلی نسبت به ماله و هولهوماله
در اسکله خیلی راحت با پرداخت نفری 3.7 روفیا بلیط فری عمومی خریدیم و این بار به سمت جزیره ویلینگیلی حرکت کردیم.
این فری ها (Ferry) هم ساختار جالبی دارن و کلا تزئینات زیادی ندارن مگه اینکه راننده فری با سلیقه خودش نقش و نگار و پوستری چسبونده باشه! و به نظر می یاد در فصول گرم سال هم مسافرا از گرمای بیرون و شرجی وحشتناک هوا چندان در امان نباشن. اما با این حال ارزونیشون و حرکت شبانه روزیشون بین دو جزیره مزیت بزرگی به شمار می اومد!
اما حتما الان می پرسین واسه چی هتلتونو تو جزیره ماله نگرفتین و رفتین یه جزیره دورتر؟
راستش از ابتدا چون پرواز بعدیمون صبح بود مجبور بودیم حتما تو نزدیکی فرودگاه هتل بگیریم. انتخاب اول خود جزیره فرودگاه بود که به جهت سر و صدای پروازها برامون مناسب نبود و دومی خود جزیره ماله بود که بعد از یکم سبک سنگین کردن به این نتیجه رسیدیم به جهت شلوغی و کثیفی شهر گزینه مناسبی نیست! واسه همین ترجیح دادیم تا با انتخاب ویلینگیلی که علاوه بر نزدیکی به ماله بسیار زیبا و آروم بود بهترین انتخاب رو داشته باشیم. در واقع اینطوری تونستیم هم زندگی تو یکی از این جزیره های کوچیک رو تجربه کنیم و هم به فرودگاه و ماله نزدیک باشیم. تنها ایرادش این بود که هرجا می خواستیم بریم باید اول می رفتیم ماله!
دقایقی بعد پا به جزیره زیبا و دوست داشتنی ویلینگیلی گذاشتیم و راحتتر از اون چیزی که انتظار داشتیم هتلمونو در کمتر از 200 متری اسکله پیدا کردیم!
در بدو ورود به هتل کوچک Seahouse Topdeck یه خانوم محجبه به سبک مالدیوی ها (مقنعه سیاه جذب) پرید و بهمون یه استکان آب سیب تعارف کرد و بعد هم با تایید رزرو اتاقمون کل مبلغ 3 شب اقامت رو به اضافه مالیات قابل توجه دولت مالدیو به صورت دلاری پرداخت کردیم و این شد که لحظاتی بعد اتاق کوچک اما نسبتا تمیزمون رو تحویل گرفتیم! اتاق از چیزی که تو تصویر سایت دیده بودیم کوچکتر بود. ظاهراً موقع تصویربرداری از لنزی استفاده کرده بودن که تمام فضا رو در یک حجم کروی نشون می داد برای همین به نظر عمقدارتر و بزرگتر به نظر می رسید. چاره ای نبود باید دو شب آینده رو اینجا سر می کردیم، هرچند خدایش از نظر تمیزی هیچی کم نداشت!
ساعتی بعد عزممونو جزم کردیم تا بدون معطلی کشف این مجمع الجزایر کمتر شناخته شده رو شروع کنیم. واسه همینم مقصد اول همون جزیره پایتخت یعنی ماله بود که خوشبختانه با فری عمومی که بطور منظم و در فواصل کم از اسکله نزدیک هتل حرکت می کرد خیلی زود به ماله رسیدیم!
آثار بارش بارون های اقیانوسی سیل آسا در همه جای جزیره به چشم می اومد و خیلی از خیابون ها و پیاده رو ها هم مملو از آب بود.
اصلا انتظار نداشته باشید که یه پایتخت لوکس و بناهای زیبا رو پیش رو داشته باشید. خیابون های ماله تنگ و باریک با آسفالت های درب و داغون و ساختمون های متراکم و فشرده ای احاطه شده که چندان از نظر بصری زیبا نیستن!
اما در عوض چشم انداز سواحل اقیانوس هند همیشه جذابیت زیادی برای دیدن داره.
در هر صورت شب اول اقامت اونم بعد از یه سفر هوایی که با حواشیش حدود 17-18 ساعت طول کشید واسه آدم انرژی زیادی باقی نمی ذاره! با این حال برای یکی دو ساعتی هم که شده در خیابون های نه چندان بزرگ شهر به قدم زدن پرداختیم.
جالب اونکه بیشتر فروشگاههای خیابون اصلی یجورایی شبیه بازارهای مصالح و ابزار فروشی تهرون بود و هرچی چشم انداختیم که یه آژانس توریستی یا چیزی شبیه به اون پیدا کنیم، یافت نشد که نشد!
شب پس از بازگشت به جزیره ویلینگیلی بازم دلمون نیومد بریم تو اتاق تنگ و کوچیک هتل و ترجیح دادیم حداقل واسه دقایقی هم شده این جزیره کوچیک و آروم رو کشف کنیم. قسمتهایی که دیدیم در تاریکی شب بیشتر شبیه باشگاه ورزشی بود ولی تاریکی هوا و خلوت بودن معابر بهمون اجازه پیشروی بیشتر نداد! خوب بیچاره ها پول مفت نفت ندارن که کوچه هاشون رو چراغونی کنن!
در واقع جزیره ویلینگیلی نزدیکترین جزیره نسبتا بزرگ و مسکونی کنار ماله است. جزیره بعدی هولهوماله است که البته قسمت مسکونی اش در فاصله دورتری قرار داره!
آخر شب در لابی هتل از رسپشن در مورد مکان های گردشگری و امکان دسترسی به اونا رو پرسیدیم اما اونا به جز پوسترهای تبلیغاتی که با هزینه نسبتا زیاد یکی دوتا تور گردشگری به جزایر اطراف اونم با شرایط و زمان های خاص داشت، چیز زیادی برامون نداشت. با این حال اونا هم تاکید کردن که سواحل زیبای جزیره فرودگاه یا همون جزیره هولهوماله برای گردشگرا همیشه جذاب بوده!
ما هم که هرچی اینترنت رو زیر رو کردیم تا بتونیم اطلاعات مناسبی در مورد امکانات گردشگری ارزون تو ماله پیدا کنیم، چیز زیادی نیافتیم و واسه همینم بر اساس برخی کامنت های مثبت مسافرهای قبلی نهایتاً برنامه فردامون رو همین جزیره هولهوماله تعیین کردیم. تا فردا چه پیش آید!