خبر بد اینه که شهر تاریخی  ونیز سالهاست که آروم آروم داره تو آب فرو می ره و متاسفانه تا به حال هیچ ابزار قطعی برای جلوگیری از غرق شدن این شهر تاریخی وجود نداره! البته از سال ۲۰۰۳ به این طرف پروژه عظیم سد دریایی متحرک که در نوع خودش بی نظیره در دست اجراست تا بدینوسیله با این پدیده بالا آمدن آب مبارزه کنن! با این حال هنوز هیچ چیز قطعی نیست و به همین خاطر هر سال بسیاری از اهالی ونیز به دلایل مختلف این شهر زیبا را ترک می‌کنند!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131476/Picture2.jpg

 

در واقع بیچاره این مردم به شدت از مشکل بالا آمدن آب رنج می‌برند! حسابشو بکنید اگه آب بیشتر از یک متر بالا بیاد نصف خونتونو آب می گیره و تمام اجناس مغازه داران به زیر آب فرو میره! متاسفانه این مشکل آب گرفتگی سطح شهر ونیز فقط مختص زمستون نیست و در بیشتر فصول سال مردم چکمه‌های بلند رو کنار دستشون قرار دادن تا وقتی آژیر بالا آمدن آب به صدا در می‌آید اونارو به پا کنن!

تو اینترنت یکسری عکس هست که نشون می ده سطح آب تو میدون سن مارکو بالا اومده و مردم دارن وسط میدون شنا می کنن! تصورشو بکنید یه استخر بزرگ با ابعاد این میدون بزرگ!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131484/Venice_1.jpg

 

از اینا که بگذریم حوالی ظهر با فارغ شدن از تماشای پرنده ها و از شما چه پنهون یه ساندویج مختصری که برای نهار به همراه داشتیم حالا دیگه نوبت به بازدید از آثار تاریخی زیبای میدون سن مارکو رسیده بود.

 

http://s5.picofile.com/file/8122131468/Picture1.jpg

 

بخش پاييني ميدون سن ماركو كليساي قديمي باسيليكا قرارداره كه گفته ميشه جسد سن ماركو رو از اسكندريه آورده و همينجا دفن كردن.

 

http://s5.picofile.com/file/8122131092/DSC01835.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131242/DSC01887.jpg

 

البته تو اون زمان بخشهايي از كليسا همچنان در حال تعمير بود.

 

http://s5.picofile.com/file/8122131000/DSC01809.jpg

 

مطابق معمول صف طولاني توريست ها براي كليسا هم تشکیل شده بود و همین امر انگیزه ما رو برای ورود به کلیسا کم رنگتر می کرد.

 

http://s5.picofile.com/file/8122131018/DSC01810.jpg

 

در كنار كليسا، قصر دوكاله با معماري زيباش قرار گرفته كه مقر اصلي حمكرانان ونيز و اين بخش از ايتاليا در طول قرن ها بوده.

 

http://s5.picofile.com/file/8122131226/DSC01885.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131084/DSC01830.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131026/DSC01817.jpg

 

طرف ديگه قصر پلي روي كانال قرارداره به زندان وصل ميشه و خود قصر هم با ستون و ها کنگره های قشنگش یجورایی با سبک معماری شرقی هم بیگانه نیست! هرچند در داخل قصر امكان گرفتن عكس نيست!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131076/DSC01826.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131050/DSC01823.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131042/DSC01822.jpg

 

روبروي كليسا و شاید بهتر بگیم قصر دوکاله برج ناقوس قرار داره.

 

http://s5.picofile.com/file/8122130992/DSC01765.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131392/DSC01938.jpg

 

با طراحي و معماري زيبا كه از بالاش چشم انداز زيبايي از شهر و ساحل ديدني ونيز قابل مشاهده است.

 

http://s5.picofile.com/file/8122131100/DSC01837.jpg

 

با پرداخت 8 يورو نه چندان ناقابل و تحمل دقايقي صف با آسانسور تا بالای برج رفتیم و ناگهان وقتی چشم باز کردیم، پانارامایی زيباي شهر روی آب با سواحل اطرافش از بالاي برج ناقوس جلوه گر شد.

 

http://s5.picofile.com/file/8122131126/DSC01850.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131100/DSC01837.jpg

 

جزاير توريستي مورانو و بورانو كه هركدومش خودشون برو بیایی دارن رو با دورنماي آبي دريا ميشه مثل یه بهشت تصور کرد!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131118/DSC01849.jpg

 

تو این حین وزش نسیم خنک دریایی تو یک روز گرم و آفتابی همه چیز رو صد چندان زیباتر می کرد و چشم های مشتاق ما همانند سایر توریست ها نمی دونست خودشو سیراب کنه یا به دنبال منظره های رویایی برای ثبت تصاویر دیجیتال بگرده!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131168/DSC01861.jpg

 

شكل و شمايل قصر و كليسا و ميدون پر از توريست و پرنده هاي شجاعش هم از اون بالا حسابی آدمو سر ذوق می آورد و ترک اونجا رو سخت تر و سخت تر!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131134/DSC01853.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131192/DSC01866.jpg

 

به هر حال چاره ای نبود! وقت ما تنگ و از طرفی بی انصافی بود که اون صف دراز پایینی ها رو بیشتر منتظر بالا اومدن و جایگزین شدن خودمون کنیم!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131176/DSC01865.jpg

 

دقایقی بعد در خروجی انتهای میدون بازم چشم انداز زیبایی از ساحل جزایر اطراف به چشم می خوره.

تو این حین تماشای چشم انداز قشنگی از اطراف جزیره از وسط قایق های تفریحی هم خالی از لطف نیست.

 

http://s5.picofile.com/file/8122131276/DSC01901.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131284/DSC01905.jpg

 

و البته بازم خیل عظیم توریست های خارجی که هر کدوم خودشونو با یه چیزی مثل مجسمه های زیبا و خوش تراش ایتالیایی و گرفتن عکس های یادگاری باهاش سرگرم کردن، خالی از لطف نبود!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131292/DSC01915.jpg

 

بعد از دقايقي استراحت در میدون پر رونق سن مارکو و البته تماشاي سرگرمی توريست هاي رنگ و وارنگ خارجي با پرنده های خونگرم تو ميدون سن ماركو، برنامه عصر رو به بازديد پشت محوطه سن ماركو اختصاص داديم.

 

http://s5.picofile.com/file/8122131200/DSC01869.jpg

 

جالب اونكه نگهبان هاي خاصي تو ميدون هستن كه به توريست ها تذكر مي دن به پرنده ها غذا نديد! چون اینجوری دیگه کم کم آثار تاریخی میدون داره نابود میشه! چقدر هم که توریستها گوش میکردن!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131400/DSC01939.jpg

 

پس از یه دل سیر تماشاي چشم انداز درياي زيبا بازم خودمونو تو كوچه پس كوچه هاي تنگ و باريك ونيز گم كرديم كه البته حاصلش خريد يه گردنبند نقره زيبا بجاي پرداخت پول براي سوار شدن به قايق هاي تفريحي گرون قيمت داخل كانالها كه اصطلاحا گوندولا ناميده ميشه بود. اينجوري هردومون تو يه بازي برد-برد شركت كرده بوديم يكيمون گردنبند گيرش اومده بود يكي ديگه هم بقیه پول گوندولا ها (60 تا 70 درصد هزینه) رو صرفه جويي كرده بود!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131318/DSC01922.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131342/DSC01925.jpg

 

غروب ديگه بايد در مسير بازگشت قرار مي گرفتيم اما حالا تازه پيدا كردن مسير خودش داستاني بود. بازم خدا پدر مخترع GPS رو بيامرزه كه حداقل جهت رو بهمون نشون مي داد. تو اين حين ديدن توريست هاي نقشه به دست سرگردون كه در به در كوچه هاي مختلف رو براي پيدا كردن مسير امتحان مي كردن هم برامون جذاب بود! خدائیش 50 تا نقشه هم داشتیم امکان پیدا کردن مسیر بدون GPS وجود نداشت!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131300/DSC01919.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131334/DSC01924.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131368/DSC01933.jpg

 

در داخل كوچه ها چپ و راست علامت دستشويي زده بود اما بعد وقتي مسير رو دنبال كرديم متوجه شديم اونا فقط تابلوي راهنمان و كلا بايد كلي تابلو و كوچه و پس كوچه رو دنبال كي كه نهايتا به مقصد برسي و بازم اونجا از خدمات مجاني خبري نيست و يه دستشويي ناقابل نفري 2 يورو خرج بر مي داره! مام که گلاب به روتون دیگه چاره ای نداشتیم! ناچار گرونترین دستشویی عمرمونو تجربه کردیم! اونم با یوروی 4150 تومنی اون زمان!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131376/DSC01934.jpg

 

 

در مسير برگشت تا ايستگاه با وسواس سوغاتي يادگاري ونيز كه قايق كوچكي بود رو هم خريديم و فارغ البال به سمت ايستگاه قطار برگشتيم. اما راستش اطمينان از قيمت منصفانه اين جور سوغاتي ها چون هر فروشگاهي براي خودش يه قيمتي رو مي گه كار ساده اي نيست!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131384/DSC01935.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8122131434/DSC01942.jpg

 

حالا اين بار بازم مي بايست تو تابلوهاي ايستگاه دنبال قطار ترويزو بگرديم كه خوشبختانه چون ديگه با تجربه بوديم و 3 سوت اولين زمان قطار رو پيدا كرده و با رجيستر كردن بليطامون در دستگاه روي سكو سوار بر قطار به سمت ترويزو در حركت بوديم. و چقدر خوب که بازم یادمون بود تا این رجیستر رو انجام بدیم وگرنه خانم متصدی خوش سیما معلوم نبود که در صورت عدم رجیستر کردن بلیطها بازم با لبخند پاسخمونو بده!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131442/DSC01949.jpg

 

به ترويزو كه رسيديم ديگه هوا کاملا تاريك شده بود. با اين حال دلمون نمی اومد بخش مرکزی این شهر کوچیک رو نبینیم، به علاوه چون از فردای سفرمون به بعد دیگه یورو کاربردی نداشت ترجیح دادیم 2- 3 یورو سکه ای که داشتیم رو همینجا خرج کنیم.

سوپرماركت نزديك ايستگاه می تونست جای مناسبی برای خرید باشه. هرچند قیمتاش در مقایسه با فروشگاههای زنجیره ای بزرگ مثل کارفور و ... یکم بالاتر بود. با این وضعیت بهتر دیدیم که این پول اندک رو صرف خرید میوه کنیم. چون کلا تو سفرهای اینچنینی مصرف مناسب ویتامین و فیبر گیاهی می تونه آدمو در مقابل خیلی از بیماری ها بیمه کنه! واسه همینم تو سفرامون هرجا میوه حراجی یا زیر قیمت پیدا می کنیم، بدون معطلی کیسمونو پر می کنیم!

تو فروشگاه کوچیک ترویزو هم چندتا دونه موز ناقابل ورداشتیم و سراغ صندوق رفتیم تا حساب کنیم اما خانوم متصدی با زبون ایتالیایی و البته معجزات زبون اشاره حالیمون کرد که باید برچسب وزن و قیمت رو بچسبونید و بعد بیاید صندوق! با بازگشت به سمت ترازو گیج و ویج سیستمش رو بررسی کردیم که آخه چجوری وزن و قیمت رو به این زبون نفهم بفهمونیم! تو همین حین دیدیم یه مشتری دیگه اومد و با گذاشتن میوه اش رو ترازو یه کدی رو زد و بعدش از کنار دستگاه یه برچسب قیمت اومد بیرون! اینجا بود که ماهم با یکم فسفر سوزوندن و بررسی تابلوی قیمت موزها متوجه شدیم که انگار گوشه اش یه کد 11 نوشتن و اینجا بود که با ورود کد 11 برچسب قیمت موز هم از دستگاه دراومد و مشکل ما هم حل شد!

بعد از خرید با اتوبوس مربوطه که حالا دیگه کاملا باهاش آشنا بودیم به سمت مزرعه محل اقامتمون حركت كرديم.

با ترك اتوبوس در بخش انتهايي جاده فرعي كه به مزرعه منتهي مي شد تازه فهمیدیم چه خبطی کردیم و اصلا به تاریکی هوا و شرایط مسیر اونم در داخل این جاده فرعی روستایی توجه نکرده بودیم! این شد که 400 متر آخر رو با يكم ترس پشت سر گذاشتيم و تو این حین خلوتي جاده و سایه های درختا تو اون تاريكي هوا در مزرعه های سوت و کور، حسابی تو دلمونو خالی کرده بود و يجورايي ذهنيات مربوط به شرايط نا امني و ترس از محیط رو تقویت می کرد! اما خدا رو شكر مشكلي پیش نیومد و خيلي راحت به مزرعه رسيديم.

آخرشب ديگه رمقي نداشتيم و فقط با جمع كردن ساكمون و تنظيم دو تا ساعت از ترس خوابموندن صبح، به خواب رفتيم!

 

http://s5.picofile.com/file/8122131450/DSC01950.jpg

 

شب بخیر ترویزو!