خاطرات سفر به دور اروپا(2013)–روز بیست و یکم(بخش اول)-کپنهاگ2(دانمارک)-گشت شهری با فری تور و نی هاون
با طلوع آفتاب، اولين روز رسمي اقامتمون در كپنهاگ شروع شده بود. واسه همینم با برداشتن نقشه و تعيين مسير به سرعت هتل رو ترك كرديم. نسيم خنك پاييزي ما رو وادار مي كرد تا حداقل يه كاپشن سبك بهاره رو تنمون كنيم و با اين حال هيچ چيز مطلوب تر از گرمي نور آفتاب نبود.
با گذر از هايپر ماركت بزرگ كنار هتل به ايستگاه قطار رسيديم كه درست از همونجا خط مترو داخل شهري هم در مسیری مخالف حرکت می کرد.
کلا به این نتیجه رسیدیم که این دانمارکی ها اگه چیزی نخورن ... خیلی باهوشن! آخه جدول زمانی قطارهاشون یا خیلی پیچیده بود یا با چیزی که ما قبلاً جاهای دیگه دیده بودیم تفاوت ساختاری داشت! با يكم توجه بيشتر و بررسي تابلوهاي راهنما و مونيتور ايستگاه نهایتاً نظم منطقي جهت و ساعات حركت قطارها رو كشف كرديم و دقايقي بعد با دوبار پانچ كارت بليطمون در مسير ايستگاه مركزي قرار گرفتيم.
با ترك قطار اين بار محيط آشناي ايستگاه مركزي رو برانداز كرديم با اين تفاوت كه ديگه به هيچ وجه از نگراني و اضطراب شب قبل خبري نبود. دو تا صرافي ايستگاه هم كارشونو شروع كرده بودن و با برانداز كردن نرخاشون كه حدود 7.2 کرون به ازاء هر یورو بود فعلا چنج پول رو به ساعات آينده موكول كرديم.
خوبي GPS اينكه آدم مي تونه با خيال راحت تا حدودي مسير مورد نظرش رو پيدا كنه و ما هم با اعتماد به اون مسير اطراف رودخانه رو دنبال كرديم. تو اين حين هنوز دقايقي از ايستگاه خارج نشده بوديم كه با ديدن تابلوي "هتل ساگا" آه از نهادمون در اومد. به خاطر يه سهل انگاري ساده تاريخ رزرو رو يكماه بعد زده بوديم و اينطوري شد كه هم 40 يورويي ضرر كرديم و هم حالا هتلمون يكم با مركز شهر فاصله داشت. در صورتی که این هتل چسبیده بود به ایستگاه مرکزی و تازه صبحونه هم داشت و اتاقهاشم کابین نبود! اما حتماً قسمت این بوده که این بلاها سرمون بیاد که بعداً یه چیزایی داشته باشیم که براتون تعریف کنیم!
از اينا كه بگذريم كپنهاگ رو شهري با طراحي و مهندسي مدرن تر در مقايسه با ساير شهرهاي اروپايي ديديم. خيابون ها تا حدي پهنتر و ساختمون ها مهندسي و طراحي مدرنتري داشتن. انگار شهر رو با اسلوب جديد دوباره ساختن!
اونم شهري گرون با استاندارد زندگي بالا كه حتي نفس كشيدنم مستلزم پرداخت هاي زياد بود! واسه همينم هست كه هميشه كپنهاگ در همون اوايل فهرست ده شهر گرون دنيا قرار مي گيره!
خوش به حال بچه های مهدکودکشون که از همین اول حسابی بهشون می رسن!
دقایقی بعد در امتداد رودخانه كمي جلو رفتيم و بعد به سمت مركز بخش سنتي شهر و ميدون شهرداري Town Hall مسير رو ادامه داديم. ساختمون قديمي شهرداري شهر Radhus با طراحي زيباش در زمره اولين ديدني هاي شهرها به شمار مي ياد.
در گوشه اي از ميدون مجسمه بزرگي از نويسنده شهير دانماركي هانس كريستين اندرسون قرار گرفته كه اگه توريست ها پيداش كنن حسابي دوره اش مي كردن!
با ورود به ساختمون شهرداری كه خوشبختانه طبقه اولش رايگانه با نمايشگاه جالبي از صنايع دستي و خلاقانه مدرن مواجه شديم. اما براي ورود به طبقات بالاتر و برج نياز به خريد بليط بود.
با سقف شیشه ای و نور پردازی طبیعی
با خروج از ساختمون شهرداري و پايين پله ها دو تا گروه رقيب كه برگزار كننده تورهاي رايگان بودند بازاريابي گرمي در جذب مشتري داشتن. اين تورهاي به ظاهر رايگان، انعام-محور هستن و در پايان 3 ساعت بازديد و پياده روي رايگان هر كي هرچي دلش خواست بسته به كرمش به صورت انعام پرداخت مي كنه!
ماهم براي اينكه فعلا يه تصوير مناسبي از شهر داشته باشيم با يكي از اين گروهها كه به ظاهر سازمان دهي بهتري داشت(چتر قرمز رنگ) همراه شديم. هرچند ناگفته نمونه كه قبلا در شهرهاي هامبورگ و برلين هم تجربه همراهي با اين تورها رو داشتيم.
ليدر تور كه پسر جوون و بلند بالايي بود از ابتدا با حركات بدن و انرژي زياد شروع كرد به ارائه يكسري اطلاعات كلي و بعد غافله 20 تا 25 نفره ما رو به دنبال خودش كشوند.
دقايقي بعد در جلوي يه ساختمون به ظاهر قديمي توقف كرد و مارو جلوي پله ها نشوند و داستان خودش رو با نمايش يه تئاتر با مشاركت 4 تا از توريست ها شرح داد و اينطوري وضعيت كشور دانمارك رو روي نقشه در كنار كشورهاي همسايه اش بطور كامل شرح داد ... .
بعد هم برامون تعريف كرد که كپنهاگ يه بار در اثر سهل انگاري يه بچه كلاً آتيش گرفته و سوخت و بعدا دوباره تجديد بنا كردنش و ... (حالا دیگه دلیل این اسلوب مهندسیشم کشف کرده بودیم!)
جالب اینکه مسیر هر دو گروه تورها هم تقریبا مشابه بود و یجورایی خواسته و ناخواست هر دو در مسیر یکدیگر قرار می گرفتن!
دقايقي بعد با مشاركت جمع به سمت رودخونه حركت كرديم و اين بار اين ليدر خوش صحبت با نشون دادن كف رودخونه تاكيد كرد كه اين دانماركي ها آدمهاي جوگيري هستن و خلاصه وقتي مست مي كنن ممكنه دوچرخشونو بندازن كف رودخونه!
نكته ديگه اي كه اين تورها خيلي مورد توجه قرار مي گيره ارائه اطلاعات سياسي- فرهنگي منطقه است. اينجوري توريست ها مي تونن بيشتر با جامعه شناسي شهر آشنا بشن. هرچند در اين بخش ليدر ما يكم افراط مي كرد بيشتر توضيحات اضافه مي داد اما وسطاش طنزم بكار مي برد. از جمله موضوع توجه و التزام دولت به تفكرات سوسياليستي و ارائه خدمات اجتماعي براي همه افراد جامعه بود و مي گفت اينجا تنها كشوري در دنياست که كانديدای ریاست جمهوري مياد و تو تلويزيون به مردم وعده مي ده اگه به من رای بدین و من رئيس جمهور بشم ماليات ها رو افزايش مي دم! همه هم بهش رای میدن!
در ادامه با كلي ادا و اصول از جلوي قصر سلطنتي و ... گذشتيم. بدون اينكه فرصت اين و پيدا كنيم تا داخلشونو ببينيم!
و بعد تا ني هاون (Nyhaven) پيش رفتيم اما اين بار كه بازم مي خواست ما رو بپيچونه و به سرعت از اونجا هم يه جاي ديگه ببره دیگه طاقتمون تموم شد و گفتیم این که نشد بازدید و خلاصه در یک اقدام شجاعانه ترجیح دادیم از جمع جدا شیم و در همون حال و هواي نيهاون زيبا دقايقي رو قدم بزنیم و بعد هم جاتون خالي يه نهار مختصري هم صرف كرديم!
قدمت ساخت ني هاون زيبا كه شايد بي اغراق هميشه در صدر جاذبه هاي اصلي كپنهاگ قرار داره به قرن 17 میلادی مي رسه و معمولا در اكثر عكس هايي كه نماد شهر كپنهاگ به شمار مي ياد اين عكس هم جايگاه ويژه اي داره!
ساختمونهاي زيبا و رنگي با تنوع رنگ و طراحي منحصر به فردشون در كنار كانالي زيبا كه دوطرفش رو كشتي هاي تفريحي با سبك هاي چوبي و قديمي احاطه كرده بودن و رستورانها، هتلها و بارهای زیبا به محل تفرجي منحصر به فرد براي توريست هاي رنگ و وارنگ خارجي تبديل کرده بود!
تو اين حين علاوه بر رونق كسب و كار كشتي هاي تفريحي كه مملو از توريست هاست گشت داخل كانال و رودخانه هاي اطراف رو ارائه مي كردن، رستوران هاي سنتي با ميزهاي چوبي چيده شده در مسیر پياده اطراف حسابي اشتهاي مشتريانشونو تحريك مي كردن.
والبته ساختمون های قدیمی با پنجره های منحصر به فردشون !
پس از ساعتي وقتي ديگه آماده دل كندن از ني هاون شديم تا بخش انتهايي اون پيش رفتيم و از اينجا به بعد بايد به نقشه هاي توريستي شهر مراجعه مي كرديم.
با بازكردن نقشه اصلي و كمي دقت متوجه شديم که چه جالب اينا كه كار ما رو راحت كردن با يك ابتكار جالب از ايستگاه مركزي با ترسيم جا پاي آدم يه مسير رفت و برگشت زيبا از جاهاي ديدني شهر رو ترسيم كرده بودن كه فقط كافي بود اون مسير رو دنبال كنيم!
البته قبل از اون در اطراف نی هاون هم چشم انداز زیبایی از دریا به چشم می خوره!
با اعتماد به نفس حاصل از كشف نقشه، ديگه كار زياد سختي نداشتيم و با قدم زدن در خيابون Toldbdgade ابتدا به پارك زيباي Amaliehhaven رسيديم كه با طراحي زيباش سازگاري بسيار جالب با نسيم سوزناك كپنهاگ داشت و شمشادهای بلند و انبوه همچون سدی جلوي اين بادهاي سرد رو مي گرفت.
تو اين حين بازار فروش اغذيه فروش هاي دوره گرد و پنكك هاي گرونشونم هم حسابي گرم بود. فرض کنید یه پنکک معمولی 12000 تومن که اگه لاش موز له شده یا شکلات هم می مالید 15000 تومن در میومد! هزینه ها تو اسکاندیناوی واقعاً بالا بود، اما چاره چیه ما امسال هوس اسکاندویناوی داشتیم پس پیه گرونیشم به تنمون مالیده بودیم!
از داخل پارک چشم انداز زیبایی از گنبد سبز به چشم می اومد.
در جلوي پارك محوطه زيباي قصر Amalienborg قرار داره كه به طور نمادين هم كه شده گاردهاي سلطنتي جلوش نگهباني مي دن و يجورايي با ميخكوب شدناشون هميشه مورد توجه توريست ها قرار مي گيرن.
هرچند با اينكه هنوزم نظام سلطنتي دانمارك به صورت نمادين وجود داره و به قول لیدر تورمون، يكي درميون پادشاهها نام فردريك و کریستین رو یدک می کشن اما اين نظام هيچ نقشي در ساختار سياسي قدرت نداره!
در امتداد ميدون گنبد سبز رنگ كليساي مرمري (Marble Church) یا اسم دیگش کلیسای فردریک به چشم مي خورد. بازم همون سبك آشناي گنبدهاي كليسا مشابه اوني كه در برلين دام ديديم. قدمت ساخت اين كليساي به اواسط قرن 18 ميلادي برمي گرده و گنبدش با قطر 31 متر بزرگترین گنبد در اسکاندیناوی هست.
این اروپاییها کار جالبی که می کنن اینه که گنبدها یا مجسمه هاشون رو با مس می سازن، مس این خاصیت رو داره که ترکیبش با کربن رنگ سبزآبی بسیار زیبایی پیدا می کنه اینه که هرچی بیشتر باد و بارون بهش میزنه خوشرنگ تر میشه!
نقش و نگار داخلي كليسا و به خصوص داخل گنبد سخت مورد توجه توريست ها قرار گرفته بود و البته براي ما هم لحظاتي استراحت در محيط آرام كليسا و تجديد قوا مي تونست جذاب باشه.
والبته بازهم کلیسا و بناهای خوش تراش!