خاطرات سفر به آسیا(2014)–روز سیزدهم- بانکوک- در مسیر بانکوک- گشت شبانه شهری(تایلند7)
صبح یک روز پاییزی، همون اول صبح قرار بود سرویس فرودگاه بیاد دنبالمون و خدارو شکر زیاد حرصمون ندادن و سر ساعت جلوی هتل منتظرمون بودن! به جهت سوار کردن بقیه مسافرها مسیر اونقدر طولانی بود که قبل از رسیدن به فرودگاه فرصت جبران کسر خواب روزهای قبل رو تا حدی داشته باشیم!
فرودگاه پوکت نسبت به جمعیت جزیره نسبتا بزرگ و مجهزه اما ما چون زود رسیده بودیم تا باز شدن کانتر مربوطه هنوز دقایقی وقت بود که ترجیح دادیم بیشتر به کند و کاو در گوشه و کنار سالن بپردازیم.
طراحی فرودگاه زیبا است و انواع امکانات رو برای مسافران فراهم می کنه.
تو این بین دیدن پیرمردهای از کار افتاده اروپایی و آمریکایی در کنار لیدرهای جوون اختصاصیشون بیشتر از قبل جلب توجه می کرد! متاسفانه این همون آثار استثماریه که به جهت تفاوت ارزش پول کشورها اونا با حقوق نه چندان بالای بازنشستگیشون می تونن هر کاری دلشون می خواد تو این کشورهای فقیر بکنن و تاسف بارتر اونکه کشورهایی مثل تایلند که به واقع از نگاه طبیعی چیزی کم و کسر از بهشت ندارن می بایست به جهت فقرشون با اکراه تن به این موضوعات بدن! در هر حال این روی سکه دیگه سرزمین تایلنده که متاسفانه در گوشه و کنار این کشور زیاد به چشم می یاد و یجورایی این کشور زیبا رو اونقدر بدنام کرده که خیلی ها با تصورات غلط عطای دیدنش رو به لقاش ببخشن!
برای پروازهای ایرآسیا ماشین های صدور کارت پرواز کار رو راحت کردن اما برای اکثر ایرلاین ها همون سیستم سنتی اعمال می شه.
دقایقی بعد کانتر نوک ایر باز شد و ماهم به راحتی کارت پرواز کاغذیمونو تحویل گرفتیم. جالب اونکه جلوی کانتر یه تبلت هم گذاشته بودن که هر مسافر می تونست میزان رضایتمندیش رو از خدمات شرکت و پرسنل مربوطه به صورت آنلاین اعلام کنه!
نمی دونیم نوک NOK تو تایلندی چه معنا و مفهومی داره اما جالب اونکه آرم و لوگوی شرکت دقیقا مشابه نوک و منقار یک پرنده است!
ساعتی بعد تو سالن ترانزیت منتظر اعلام پرواز بودیم که یکدفعه خونواده هندی همسفرهای تور دیروز جلومون ظاهر شدن و این بهانه ای شد برای شروع صحبت که بعدا فهمیدیم تا حدی هدف دار هم بوده!
چون خانوم هندی پرسید کدوم هتل می رین و بعد هم بلافاصله گفت که چون پروازشون به هند آخرشبه آیا می شه ساکهاشون رو نزد ما به امانت بزارن و برن شهر رو بگردن؟ ما هم که جا خورده بودیم و از طرفی نمی خواستیم تند برخورد کنیم با یک چرخش حرفه ای گفتیم که راستش ما هتلمون اونطرف شهره و از طرفی تا برسیم هتل ساک ها رو می ذاریم و می ریم بیرون و آخر شب بر می گردیم هتل و اینجوری واسشون سخته و ممکن از پرواز جا بمونن! بعد هم پیشنهاد دادیم بهتر همین الان ساکاشونو ببرن و تو خود فرودگاه بین المللی بانکوک امانت بزارن و بعد با خیال راحت برن شهر رو بگردن!
ساعتی بعد سرانجام پرواز نه چندان طولانی شرکت نوک ایر انجام شد و در طول پرواز یه اسنک کوچولو هم به عنوان تغذیه رایگان بهمون دادن!
با بلند شدن هواپیما یک به یک زیبایی های مسیر آشکار شد!
ساعتی بعد شهر زیبا و بزرگ بانکوک از بالا نمایان شد.
با فرود در فرودگاه دوم شهر بانکوک با نام دن موئنگ Don Muang که به پروازهای داخلی اختصاص داشت اول همه نگران بودیم چون ایستگاه مترو نداره شاید رسیدن به هتل کمی سخت باشه اما خوشبختانه دفتر راهنمای توریستی اونجا خیلی خوب راهنمایی کرد و گفت با اتوبوس جلوی فرودگاه می تونین تا پیوجیت برین و از اونجا هم مترو و تراموا به راحتی در دسترس هست.
لحظاتی بعد اتوبوس هم اومد و ماهم سوار شدیم. دقایقی بعد خانوم متصدی فروش بلیط اومد در کسری از ثانیه بلیط اتوبوس و باقی پول خردمون رو تحویل داد و راحتر از اونچیزی که تصور می کردیم به ایستگاه اصلی تراموای هوایی BTS که با نام موچیت شناخته میشه رسیدیم. این همون ایستگاهیه که نزدیک شنبه بازار بزرگ و معروف بانکوک که با نام چاتوچاک شناخته میشه قرار داره! در واقع چاتوچاک تشکیل شده از چندصدتا دکه چوبی که روزهای شنبه هر هفته هرچی که تصورش بکنین تو این بازار اونم با قیمت های مناسب فروش می ره!
حیف که نشد روز شنبه بانکوک باشیم و در نتیجه تو روزهای وسط هفته بازارم باز نبود که ببینیمش!
از اینا که بگذریم کلا شبکه مترو و تراموای هوایی بانکوک در عین طراحی و عالی و کاربردیش یکم پیچیده است. و هرکدوم با نام های BTS و MRT و ... شناخته میشه. مترو زیر زمینی با همون نام فرانسویش مترو نامیده میشه اما شبکه اصلی و راهگشای حمل و نقل شهر ترن هوایی پیشرفته و مدرن اونه که با نام BTS شناخته می شه. این ترن هوایی دارای دو خط قرمز و صورتیه که خط صورتی که تا فرودگاه بزرگ و بین المللی شهر هم می رسه سریع السیر تر هست! نکته مهم اینکه بلیط هرکدوم از این سیستم ها جداست و فرضا با خرید تراموای هوایی نمیشه سوار مترو زیرزمینی شد!
از پله ها که بالا رفتیم اول همه برای خرید بلیط یکم گیج زدیم! چون برای خرید باید از دستگاه مقصد نهایی رو مشخص می کردی و بعد برای پرداخت دفقط سکه می انداختی! واسه همینم اگه سکه نداشتی باجه مذکور بهت بلیط نمی فروخت و فقط اسکناس هات رو خرد می کرد و سر همین موضوع ما یکم هنک کردیم که چرا خانومه پول رو که دادیم بهمون بلیط تحویل نداد!!!
معمولا برای مترو و ترن هوایی بسته به هر مسیر بطور متوسط 30 تا 40 بت باید پرداخت می کردید. البته مسیرهای نزدیکتر ارزونتر بود! نکته مهم اینه که قیمت بلیط بر مبنای ایستگاه مقصد حساب می شه و شما باید شماره ایستگاه مربوطه رو انتخاب کنین و اگه بخواین ایستگاههای بعد از اون پیاده بشین با ژتون بلیطی که خریدین درب خروجی باز نمی شه و دستگاه آلارم می ده!
از اونجا که ما هتلمون رو با قیمت مناسب 50 دلار برای 3 شب در نزدیکی ایستگاه BTS انتخاب کرده بودیم که تا فرودگاه هم خیلی نزدیک بود، خیلی راحتتر از تصورمون به ایستگاه مربوطه رسیدیم.
بعد از عبور از پله های برقی مجهز ایستگاه که واسه خودش عظمتی داشت به راحتی نمای بزرگ هتل 25 طبقه هویدا شد و ماهم سریع وارد شدیم.
همه چیز هتل حکایت از بزرگی و عظمت اون داشت که طبیعتا تا اینجای کار ما رو از انتخاب راضی می کرد. جالب اونکه اتاق طبقه 20 رو هم بهمون دادن اما راستش وقتی اتاق رو دیدیم کیفیتش در مقایسه با خود هتل چندان بالا نبود. البته از نظر تمیزی مشکلی نداشت اما نسبتا کوچیک و جمع و جور بود. در واقع انگار سیاست هتل اتخاذ استراتژی تبعیض قیمت و داشتن طبقات مختلف با قیمت های متفاوت بود!
بدتر از همه اونکه اینترنت هم مجانی نبود برای هر ساعت 100 بت (حدود 3 دلار)درخواست می کردن! تو اتاق هرچی دنبال سیف باکس گشتیم یافت نشد که نشد! واسه همینم موضوع رو به رسپشن منتقل کردیم و اونم گفت با ودیعه 100 دلاری می تونین یه صندوق امانی تو همون سالن همکف کنار رسپشن بگیرین!
با این همه از بالا می شد شهر بانکوک رو بهتر دید. به خصوص ساختمون هایی که صاحبان خوش ذوقشون با گل تزئین کرده بودند.
در سالن هتل دستگاهی هم گذاشته بودن تا بجای رسپشن ها توریست ها رو راهنمایی کنه! یعنی دیگه مزاحم رسپشن ها نشین! انصافا دستگاهشون هم اطلاعات کاملی داشت.
عصر بعد از یه استراحت کوتاه هتل رو ترک کردیم و با تراموا به منطقه پچ بوری Phetchaburi که یجورایی قلب تپنده بانکوک و مراکز خریدش شمرده میشه رفتیم.
دست فروش های گوشه خیابون، بازار خرید و فروش رو حسابی گرم کرده بودن.
سرانجام گشت و گذار در خیابون ها و مراکز خرید که سهم خریدارای ایرونی هم تو این میون کم نبود ما رو به میدون سیام رسوند.
مراکز خرید مجلل بانکوک از سیام پاراگون گرفته تا پلاتینیوم پر بود از مشتری های رنگ و وارنگ!
با دیدن MBK یاد تبلیغ مجله داخل هواپیما ایرآسیا افتادیم که گفته بود اگه از این تبلیغ عکس بگیرین و پیش ما بیارین بهتون یه تیشرت مجانی هدیه می دیم! البته این موضوع رو دوستان خوبمون عسلی و بام هم در وبلاگ سفرجویان تعریف کرده بودن که ماهم خوشبختانه باهاش مواجه شدیم.
با مراجعه به متصدی مربوطه که یه جایی در طبقه 5 یا 6 فروشگاه نشسته بود و نشون دادن عکس و ارائه پاسپورت بی معطلی 2 تا تیشرت سفید خوش رنگ- البته با کیفیت متوسط - تحویل گرفتیم.
هرچند خود فروشگاه MBK بیشتر اجناس لوکس و گرون داشت که خیلی به کار ما نمی اومد! حتی قیمت غذای رستوران هاشم چندان ارزون نبود! واسه همینم خیلی اونجا وقت نگذروندیم و زدیم بیرون.
کل پیاده رو مملو بود از دکه های اغذیه فروشی کنار خیابونی و کلی توریست رنگ و وارنگ خارجی که داشتن با غذاهای سنتی تایلندی حال می کردن.
اگه قبلا از ما می پرسیدن محال بود رضایت بدیم و بریم از دکه غذا بخریم! اونم تو تایلند که سفر قبلی حتی تحمل بوش هم سخت بود اما این بار ماهم با دیدن این صحنه ها تحریک شدیم و دل به دریا زدیم و از یه دکه که توسط مادری با دختر و پسر کوچیکش اداره می شد چند تیکه مرغ شنیسل گرفتیم. انصافا مزه اش خوب بود و همین شد که دوباره یه چندتا دیگه خریدیم که دختر نوجوون فروشنده به همراه برادر کوچیکترش با یک نگاه تشکر آمیز مرغ رو بهمون تحویل دادن!
آخرشب با کمی گشت و گذار در خیابون های اطراف و بازارهای خرید پلاتینیوم و پت و نم که خیلی هم به مذاقمون خوش نیومد به هتل برگشتیم تا گشت و گذار نهایی شهر به فردا موکول بشه.