خاطرات كوش آداسي – روز اول – قسمت دوم- قلعه كبوتر
عصر پس از كمي استراحت، شال و كلاه كرديم تا بريم بيرون. بهتون توصيه مي كنم حتي اگه يه كم هم زبان بلدين مهم نيست، حتما حتما سعي كنيد تو اين سفرها از تورهاي ايراني فاصله بگيريد و خودتون تور پيدا كنيد يا خودتون بدون راهنما شهر رو بگرديد. ممكنه اول يه كم ترسناك باشه يا حتي گم بشيد (كه ما تو سنگاپور شديم!) اما همين طعم واقعي سفر رو بهتون مي چشونه. با مردم كوچه و بازار حرف مي زنيد و دوست مي شيد. و تجربياتي بدست مياريد كه اگه صد بار با اين ليدر هاي ايراني اين ور اونور بريد بدست نمياريد. فقط قبل از اين كار حتما اطلاعات لازم، بخصوص نقشه محل رو داشته باشيد! كه بعدا شرمندتون نشيم!
اولش مثل همه جاهاي غريبه، آدم يكم نگروني داره، چون هنوز محيط رو نمي شناسه، اما با توجه به موقعيت هتل كه تو دل مركز توريستي شهر قرار داشت، خيلي زودتر از اينكه فكر مي كرديم، همه چيز برامون طبيعي شد. هوا نسبتا گرم و شرجي بود و باتوجه به اون موقع روز كه ساعت حدود 4.5 بود يكم آزارمون مي داد. نوار و پارك ساحلي رو كه چند تا كشتي تفريحي غول پيكر در اونجا لنگر انداخته بودند قدم زنان طي كرديم،
اما نهايتا خودمونو در كنار بازار قديم و توريستي كوش آداسي و همچنين كاروانسرا يا به قول تركها كاروانسراي یافتيم. كاروانسراي يك كاروانسراي قديمي بازسازي شده است كه توسط پادشاه عثمانی ( اکوز محمت پاشا ) حدود 400 سال پيش بنا شده است و شب ها محل برگزاري كنسرتها و ترانه ها و موسیقی های سنتی ترکیه است.
اول همه بليط ورودي كنسرت محلي ترك رو پرسيديم. از اونجا كه كوش آداسي ذاتا محل توريست هاي اروپايي است، نامردا همه چيشونو برحسب يورو قيمت گذشتند. خلاصه اينكه بليط ورودي با شام 45 يورو بدون شام 35 يورو بود. ما هم كه شام هتل رو داشتيم بدون شام رو مي خواستيم كه با كلي چونه زدن آخرش رضايت دادند با ما 30 پورو حساب كنند اما بازم جا شكرش باقي كه اين رقم در مقايسه با 55 دلار جدول پيشنهادي تورمون به صرفه تر بود!
در كوچه ضلع جنوبي كاروانسراي دفتر تلفن اينترنتي بود كه تونستيم با هزينه اي حدود 1 يورو با ايران تماس بگيريم. بعدهم با حركت در امتداد ساحل( حدود 200 متري كاروانسراي)، به دفتر اطلاعات توريستي (i) برخورديم كه ضمن دريافت نقشه كامل توريستي از خانوم ميانسالي كه متصدي اونجا بود كلي اطلاعات اضافي دريافت كرديم. خانوما گفت كه پاييز قراره يه سفر ايران بياد و به اين خاطر ما هم سعي كرديم يكم اطلاعات مفيد بهش بديم!
از اونجا كه بيرون اومديم به توصيه خانوم راهنما به سمت قلعه كبوتر كه اون هم چند صدسالي قدمت داشت و حدود 700 متري اونجا بود حركت كرديم. راستش قلعه كبوتر كه تقريبا به صورت شبه جزيره در دريا قرار داشت از طريق يك جاده كوتاه با عرض حدود 3 تا 4 متر كه به نوعي اسكله كشتي و قايق ها هم محسوب مي شد به خشكي وصل بود. در اين نوار باريك، چندين لنج و كشتي كوچك كه عمدتا تفريحي يا صيادي بوده و به سبك كشتي هاي قديم از چوب ساخته شده بود هم قرار داشت و از همون اول در جلوي كشتي ها تابلوهاي تبليغاتي كه برنامه هاي تور روزانه و قيمتشونو زده بود خودنمايي مي كرد. قيمن تورهاي روزانه در حدود 25 لير بود و جالب اونكه برخي از كشتي ها، سعي مي كردند با بازاريابي كلامي، مشتري ها رو به خودشون جذب كنند.
در اين حين اتفاق جالب رخ داد و توجه مابه تشت آبي كه جلوي يكي از قايق ها بود جلب شد كه توش اوختاپوس و چندتا عروس و مرجان دريايي بود. صاحب اون تشت با ديدن ما جلو اومد و خيلي با حوصله از ما خواست كه اون جونورا رو لمس كنيم و حتي اختاپوس رو با دستش گرفت كه به ما بده. اما دردسرتون نديم، هرچي او اصرار كرد، ما زير بار نرفتيمو و به جز لمس مختصر پوستش از قيد گرفتن اختاپوس گذشتيم.

(البته به خوشگليه اين عكس نيست!)
پس از ورود به قلعه يا جزيره كبوتر، چيزي كه بيشتر خودنمايي مي كرد ماهيت پارك گونه اين قلعه بود كه به نوعي به جهت رايگان بودنش محلي براي تفرج محلي ها و توريست ها بود. چندين غرفه كه در حال ساخت صنايع دستي و فروش اون بودند، بيشتر طبيعت و چشم انداز اونجا خودنمايي مي كرد. منظره زيباي درياي آبي با تلالو خورشيد.
البته نكته جالب ديگه رابطه دوستانه حيوانات و همزيستيشان بود كه بازي سگ و گربه برايمان تازگي داشت. به هر صورت جاذبه هاي اين قلعه كوچك كه بيشتر چشم انداز دريايي خوبي داشت مارو براي ساعتي مشغول كرد تا در نهايت اونجارو ترك كرديم.

بيرون قلعه 2 تا دستفروش خفتمون كردند، يكيشون با آب تاب موضوع هم دين بودنو پيش كشيد و گفت كه همكارش زن و 3 تا بچه داره و از صبح چيزي نفروخته. راستش خيلي تلاش كرد تا اشكمونو در بياره اما ما زيربار نرفتيم!
ادامه دارد ... .