خاطرات كوش آداسي – روز اول – قسمت سوم- كاروانسراي
در مسير برگشت از قلعه كبوتر و حدفاصل اون تا دفتر اطلاعات توريستي، آژانس توريستي بود كه تورهاي روزانه رو ارائه مي داد. البته تو هر خيابوني در كوش آداسي دهها آژانس مشابه وجود داره، اما راستش بازارگرمي فرد ميانسالي كه در دفتر نشسته بود و بعداً خوشو بُلنت (به معني بلند) معرفي كرد، باعث شد تا وارد اونجا بشيم. از توي بروشور تورهاشون، تور اِفِسوس رو انتخاب كرديم و با كمي چونه زدن با مِهمَت كه مسئول اونجا بود تونستيم تور 49 دلاري رو با حدود 42 دلار ثبت نام كنيم ( البته با نهار) . جالب اينكه اين تور در جدول آژانس اصلي كه از ايران معرفي شده بود بدون نهار حدود 55 دلار بود.
برخورد بولنت و مهمت هم خيلي خوب و دوستانه بود، به خصوص از اينكه ايراني و مسلمونيم، خيلي استقبال كردند. حتي برامون چايي ميوه و شربت آوردند و خلاصه خيلي نمك گيرمون كردند! در مورد پارك آبي هم ازشون پرسيديم و با توجه به حساسيت ما و احتمالا مسئولين پارك آبي، اونا آدرس دادند كه مي تونيم مايو اسلامي رو كه اسمش هاشيما هست رو از بازار بخريم.
در ادامه شهر گردي وارد گرند بازار كه جنب كاروانسرا است شديم كه سنگ فرش قديمي اون و ممنوعيت ورود ماشين به اونجا به نوعي فضاي توريستي رو بيشتر كرده بود. در طول مسير با توجه به آدرسي كه بولنت داده بود وارد كوچه پس كوچه ها شديم و البته مسجد قديمي شهر هم در اين راستا خودش حكايتي بود.
متاسفانه هرچي از مغازه ها دنبال مايو اسلامي (هاشيما) براي خانوما گشتيم، نتيجه زياد اميدوار كننده نبود، البته شايد خيلي هم غير منطقي نبود چرا كه تو اونجا تقريبا همه اروپايي بودند و براشون اين موضوع حل شده بود، بالاخره در حاليكه تقريبا نا اميد شده بوديم، در فروشگاهي هاشما رو پيدا كرديم. اما قيمتش يكم بالا بود و آخرش با كلي چونه تونستيم اونو در حدود 42 لير بخريم. هاشما تقريبا شبيه بلوز و شلوار ورزشي هستش و جالب اونكه جنسش طوريه كه آب به خودش نمي گيره و سنگين نميشه. به اين خاطر براي شنا بسيار مناسبه.
پس از بازگشت به هتل، براي صرف شام به رستوران رفتيم. راستش تنوع غذاها و مخلفات و دسر واقعا بي نظير بود. 4 يا 5 نوع غذاي اصلي كه حداقل يك يا دوتاش بر پايه گوشت و مرغ بود به همراه انواع سالاد، دسر، ميوه ها و كيك ها، واقعا هيچي نمي تونست مارو از خوردن بازبداره! اين شد كه تا خرخره خورديم و با اينكه سنگين شده بوديم به سمت كاروانسِراي حركت كرديم. ، البته بايد به تيزي ترك ها هم اشاره كرد كه از آب مجاني سر شام خبري نيست و بايد آب رو به صورت جداگانه خريد كني، اونهم به قيمت 2 برابر!
خلاصه وقتي به كاروانسراي رسيديم، نسبت به عصر همه چيز عوض شده بود. كل حياط رو ميز چيده بودند و البته حياط هم تقريبا جاي سوزن انداختن نداشت. با راهنمايي مديريت اونجا در ميز 2 نفره اي كه به اسم ما رزرو شده بود نشستيم و با اينكه هنوز برنامه شروع نشده بود، گارسون يك سبد بزرگ پاپ كورن گذاشت و پرسيد نوشيدني چي ميل داريد. مام كه اهل الكل نبوديم، آب هلو خواستيم و سريعا 2 تا ليوان بزرگ آب هلو با طبيعي بي نظير برامون رو ميز گذاشتند. هنوز ليوان خالي نشده بود كه سريع برامون دوباره آب هلو آوردند و ماهم كه شام رو تو هتل مفصل خورده بوديم، ديگه جايي براي خوردن نداشتيم! جالبه كه فقط چون اول آب هلو رو انتخاب كرديم، در ادامش بازم برامون آب هلو مي آوردند! تا اينكه بالاخره صدامون دراومد و دفعه آخرش آب گيلاس خواستيم!
برنامه حدود 9 شروع شد. اولش با نواختن ويلون به صورت موسيقي كلاسيك و بعد كم كم ريتم شادتر شد. در ادامه افرادي با لباس هاي محلي حركات موزون محلي رو نمايش دادند كه حداقل اسم تركيش نايت رو به همراه داشته باشه و بعدشم رقص عربي كه از حضار هم دعوت مي كرد تا روي سن بيان. ما كه اهلش نبوديم اما چندتا ايراني كه مست هم بودن رفتن رو سن و كلي شلنگ تخته انداختن! در آخر هم پيرمردي با همراهي زن ميانسال شروع كردن به خوندن آهنگ ها با زبان هاي مختلف. به خصوص آهنگي كه به اسپانيولي خوندن خيلي مورد توجه برخي از اروپايي ها كه مليتشون برامون روشن نبود واقع شد و البته آخرشم يه ترانه ايروني را با لهجه اي نه چندان خوب برگزار كردند. راستش با توجه به خستگي راه و تفاوت 1.5 ساعته زماني، در اواخر كار ديگه چشامون بند نمي شد و اين شد كه پس از ديدن عكس هايي كه اونجا گرفته بودند و براي فروش به ما عرضه كردند و پس از اتمام برنامه خيلي سريع به هتل برگشتيم.
ادامه دارد....