در این دوران کرونایی که اکثر مسیرهای سفر مسدود شده حتی دل و دماغی برای شرح خاطرات گذشته هم نمونده. شما هم این تاخیر ما را به حساب همین بزارین. با همه این ها چون عادت نداریم کاری را ناتموم رها کنیم گفتیم بیایم سفرنامه مکزیک را تموم کنیم. حالا این شما و اینم ادامه ماجرا!

روز دوم اقامت در مکزیک با برنامه بلندپروازنه ای برامون شروع شد. اونم بازدید از شهر قدیمی 2000 ساله تئوتیهواکان Teotihuacán که یجورایی همون حکم تخت جمشید را برای مکزیکی ها داره در خارج از شهر مکزیکو سیتی. شهری بزرگ با وسعت بیش از 80 کیلومتر مربع در 40 کیلومتری شمال مکزیکوسیتی!

 

 

 

خوشبختانه به برکت سایت های پر و پیمون اطلاعات توریستی، پیدا کردن بهترین مسیر تا این شهر تاریخی چندان هم سخت نبود. برای همین هم با رسیدن به ایستگاه مترو ایستگاهش Autobuses del norte در خط 5 به ترمینال اتوبوس رانی با همین نام برسیم. ترمینالی نسبتا بزرگ تا حدودی به شکل دوار و نسبتا تمییز و مدرن. با دنبال کردن مونیتورهای شرکت های اتوبوس رانی و البته بازهم کمی پرسجو از مردم محلی داوطلب که تعدادشان هم چندان کم نیست، خیلی سریع منظور حاصل شد و 2 تا بلیت رفت و برگشت به قیمت 104 پزو ( کمتر از 6 دلار) خریدیم.

 

 

 

دقایقی بعد با عبور از گیت بازرسی نه چندان سفت سخت مکزیکی وارد سالن انتظار اتوبوس شدیم و ساعتی بعد هم سوار بر اتوبوس نه چندان لوکس به سمت مقصد تاریخی در حرکت بودیم. هرچند همون اول ماموری سوار اتوبوس شد و از همه یه فیلم گرفت. هرچند آخر نفهمیدیم دلایل امنیتی داشت یا بیمه ای! با کنجکاوی زیاد از خیابان های حومه شهر و بزرگ راههای شلوغ و پرتردد مکزیکو سیتی عبور کردیم و دقایقی بعد مسیر نسبتا سرسبز بین راه شروع شد. هنوز خیلی دور نشده بودیم که کلبه های محقر اما بسیار رنگارنگ و خوش ترکیب ظاهرا زاغه نشینان مکزیکی در تپه های اطراف شهر نمایان شد.

 

 

نمی دونیم چرا اما یجوری ما را به یاد شهر ریودوژانیرو و فاولا های سرشناس اونجا انداخت. نمی دونیم آیا ساکنین این مناطق هم به همون اندازه خطرناک هستند؟!

 

 

در هنگام توقف کوتاه در پلیس راه، موزیسین های دوره گرد سوار اتوبوس شدند و حدود 10 دقیقه ای با صدای گرم آواز و سازش ما رو به وجد آورد بطوریکه ناخودآگاه انعامی کف دستش گذاشتیم تا این هنر خیابونی از رونق نیافته!

 

 

کمتر از یکساعت بعد به محوطه ورودی رسیدیم و ظاهرا این اتوبوس که بیشتر کارکرد محلی داشت فقط ما و چندتا مسافر دیگه را اینجا پیاده می کرد و مقصد نهایی شهر یا روستای دیگری در همون منطقه بود. هرچه تلاش کردیم با ادا و اشاره مطمئن بشیم که محل سوارشدن اتوبوس برای برگشت به مکزیکو سیتی کجاست، جز چندتا حرکت اشاره دست که صدمتر اونطرفتر را نشون می داد جواب کاملی نگرفتیم.

با ورود به محوطه چیز زیادی از دور پیدا نبود. شایدم ما ذهنیت تخت جمشید و ابهت چشم انداز دوراش را به اشتباه در ذهن تصور کرده بودیم. با همه این ها پیدا کردن گیشه بلیت فروشی چندان سخت نبود و این شد که با پرداخت حدود 70 پزو بلیت کامل مجموعه بزرگ تاریخی ئوتیهواکان Teotihuacán را خریدیم. برخلاف تصور از ابتدا چیز زیادی برای دیدن به جز یک دورنمای محدود از چندتا تپه خاکی به چشم نمی یاد انگار طراحان مجموعه از ابتدا نمی خوان زیاد ذوق زده بشین و تو اون آفتاب گرم باید مسیر خاکی یکی دو کیلومتری را طی کنید تا به محوطه اصلی برسین.

بخشی از مسیر هم می بایست از مسیر خاکی و نه چندان هموار با پستی و بلندی تپه ای چندین محوطه مربعی استخری شکل می گذشتیم تا نهایتا حدود بیست دقیقه بعد دورنمایی از محوطه اصلی این شهر تاریخی که با نام خیابان ارواح شناخته می شود نمایان شد.در طول راه چندتا سگ ظاهرا محلی هم خودشون را اینور اونور نزدیکتون می کنن تا شاید دلتون بسوزه و غذایی یا چیزی بهشون بدین.

 

 

 

داستان های مختلفی از شهر تئوتیهواکان Teotihuacan که از اون با عنوان مکان تولد خدایان یاد می شه از اینور و اون ور میشه خوند. در یکی از روایت ها گفته شده ساخت شهر حدود ۱۰۰ تا 200 سال قبل از میلاد شروع شده و تا حدود 350 سال بعد از اون ادامه داشته‌است و در اون زمان به قدری رونق داشته که جمعیت شهر از 120 تا 200 هزار نفر تخمین زده میشه!

 

 

اما بعد به علت نامعلوم درسال ۵۵۰ سال میلادی این شهر در آتش سوخت و بطور کامل نابود شد. جالب اینه که باستان شناسان هنوز نتوانسته‌اند آثاری از سازه‌های نظامی در این شهر پیدا کنند. به عبارت دیگه هیچ اثری از فرمانروا یا حکمرانان در این ناحیه دیده نمی‌شود و باستان‌شناسان هنوز هم نمی‌دانند جه کسانی این شهر را اداره کرده و چه سیستمی طی این سالها حاکم بوده!

 

 

در روایتی دیگر که اخیرا در برنامه علمی ما و فرازمینی ها دیدیم، این مکان هم به مانند چندتا مکان باستانی معروف دیگه چیزی فراتر از توانایی های تکنولوژیکی دوران خود بوده و بخاطر اندازه بسیار عظیم، وزن بالا یا پیچیدگی بیش از اندازه، خارج از توانایی انسانها بشمار می فرایند. حتی، بعضی متخصصان ادعا می نمایند که سازندگان آن به مانند سازندگان مکان هایی چون اهرام مصر ، خطوط نازکا Nasca lines ، هرم گونونگ پادانگ (Gunung Padang) در اندونزی و ... از یک نوع دستور کار فرازمینی یکسان پیروی می نموده اند و این مکان ها را از دسته مکان های باستانی که توسط فرازمینی ها ساخته شدند، می دانند!

در واقع به نوعی فاصله و نحوه استقرار هرم ها نظم منطقی مانند زمین و سایر صور فلکی اطراف را به شکل شگفت انگیزی ترسیم می کنه که این موضوع با دانش آن زمان سازگاری ندارد! جالب اینکه برای اثبات ادعا اخیرا عکسی هم که به صورت تصادفی یک عکاس از هرم اصلی که هرم خورشید Pyramid of the Sun نام داره گرفته و دو شی شبیه سفینه بشقاب پرنده ها را نشان می ده و عکاس ادعا می کنه که چند لحظه بعد اون دو تا سفینه به یکباره ناپدید شدند! اخیرا باستان شناسان جیوه را هم در اطراف این منطقه پیدا کرده اند و وجود جیوه نشان می‌دهد این مکان اهمیت زیادی از لحاظ مذهبی یا سلطنتی داشته است. این اواخر روایت جالب دیگه ای هم شنیدیم و اون اینکه اگر سوار بر هوایپما از بالا به این شهر نگاه کنید، آن را به طرز اسرار آمیزی مشابه مادر بورد کامپیوتر با دو تراشه پردازش عظیم خواهید یافت؛ مقصود از پردازنده ها همان هرم های بزرگ شهر است: هرم خورشید و هرم ماه.

 

 

عکس از اینترنت

هرم خورشید که یکی از دو هرم مهم شهر است، بزرگترین ساختمان در تئوتیئواکان محسوب شده و در واقع به عنوان قلب این شهر باستانی شناخته می شود. در ورود به محوطه اصلی هرم خورشید بزرگترین بنای این شهر تاریخی است نمایان می شود. این هرم در حاشیه ی خیابان مردگان و در بین هرم ماه و نیایشگاه قرار دارد. هرمی بزرگ و مرتفع که ظاهرا نزدیک به دو هزار سال قدمت دارد.

 

 

نوبتی هم که شده به واسطه حضور بچه، از پله های نه چندان استاندارد هرم تک تک بالا می ریم.

 

 

ارتفاع زیاد پله ها مسیر را سخت و کمی خطرناک ساخته اما انرژی گردشگران پرشمار که به سرعت مسیر را در کنارمون بالا می روند جای شکایتی باقی نمی گذارد.

 

 

دقایقی بعد در بام هرم قرار داریم و مناظر اطراف خستگی مسیر را کاملا از یاد می برد.

 

 

 

از بالا خیابان مردگان و هرم ماه در انتهای مسیر بیشتر جلوه می کند.

 

 

و البته نظم منطقی مرکز میدان و چشم انداز استثنایی آن!

 

 

 

 

نمی دونیم با کدوم منطق غربی ها کریستف کلمب را کاشف آمریکا می دانند؟ پس این نظم و تمدن چندهزارساله چه می گوید؟ مگر می شود شباهت این هرم و اهرام مصر و حتی تمدن های همزمان مشرق زمین را با این تمدن کتمان کرد. ما هم مانند برخی اعتقاد داریم که قرن ها قبل از ورود کریستف کلمب، مراوده تجاری فرهنگی بین این سرزمین و تمدن های باستانی خاورمیانه وجود داشته.

 

 

 

 

 

دقایقی بعد در مسیر جاده مردگان به ادامه مسیر می رویم.

 

 

نقش و نگارهای زیبای اطراف با هارمونی و نظمی مثال زدنی همه چیز را به زیبایی تصویر می کند.

 

 

 

و در این میان بازهم کار و کسب دستفروشان محلی بسیار پر رونق است. از پارچه های خوش نقش زیبا تا مجسمه های سنگی صیقلی و مجسمه حیوانات. ساعتی بعد که دیگر عصر شده به انتهای مجموعه رسیدیم.

 

 

 

 

 

هرچند دیگر رمقی برای بالا رفتن از معبد هرمی ماه نمانده. چشم به دیدن نقش و نگارهای زیبای این شهر تاریخی عادت کرده و خستگی مفرط و نزدیکی غروب آفتاب زمان بازگشت را یادآوری می کند.

 

 

 

با خروج از محوطه عبور از غرفه های فروشنده صنایع دستی و باغچه زیبای کاکتوس ها ، میدان گاه کوچکی نماین می شود و با راهنمایی مامور مجموعه کمی آنطرفتر اتوبوس پایتخت هم نمایان می شود و ما هم خسته و بی رمق در طول مسیر تاریخ پرتلاطم این کشور را در ذهن مجسم می کنیم.

 

 

 

آفتاب غروب کرده و حالا باید زودتر به هتل برمی گشتیم.