خاطرات مالزي- روز اول – قسمت سوم – سالوما
براي شب برنامه سالوما رو ثبت نام كرده بوديم. راستش علي خيلي مايل نبود كه پولمونو اينطوري هدر بديم چون اون قبلا تجارب مشابه اينو تو كشورهاي ديگه نظير فيليپين داشت و مي دونست كه اين خدمتي نبود كه 35 دلار براي هرنفر بيارزه. اما چون همه همسفرامون گول زارا را خورده بودند و براي به اصطلاح تخفيف 5 دلاري، براي هر نفر 110 دلار رو براي 3 تور سالوما،گنتينگ، باتو كيو و پتروجايا پرداخت كردند، ناچار ماهم خام شديم. اما شما گول نخورين! زارا گفت اين سالن معروفترين و بزرگترين و خلاصه يه عالمه ترين ديگس تو مالزي و خلاصه گفت اصلا اين تجربه رو از دست ندين. ولي من بهتون توصيه مي كنم اين تجربه رو از دست بدين يا همينجا رو با نصف قيمت خودتون برين.
عصري مارو با يك استيشن به محل رستوران سنتي سالوما بردند كه در نزديكي برجهاي دوقلوي KL قرار داشت. جلوي در مهموندارا با لباس هاي سنتي خوشامد مي گفتند و بعد از گذر از سالن اوليه، به محوطه باز و ورودي سالن رستوران نمايش رسيديم. سالن رستوران خيلي بزرگ نبود . حداكثر 20 * 35 و يك سن حدود 15 تا 20 متري هم داشت. محوطه بيروني غرفه هاي غذاهاي محلي مالايي بود. غذاهايي كه علي رغم ظاهر فريبنده و تنوع زيادشون، خدا نصيب گرگ گرسنه بيابون هم نكندشون!
شيما از ايران خط و نشون كشيده بود كه بايد همه غذاهاي مالايي رو امتحان كنه. درسته پولمون پريد اما خدارو شكر فكر كنم ديگه از اين هوس ها تو سرش نباشه. اولش سعي كرديم با ورانداز غذاهاي مختلف سعي كنيم از هركدوم ناخونكي بزنيم اما راستش نمي دونيم اگه رشته سرد چيني اونم بدون هيچ طعم دهنده رو تو دهنتون ببريد، قيافتون چه شكلي ميشه! برنج شفته و خمير سرد و غذاهايي كه ظاهرا گوشت داشت اما اونقدر شكر زده بودند كه چندش آور بود. در اين زمان وقتي حسابي از غذاها نا اميد شده بوديم يكي از هم توري ها با نام آقاي گل محمدي كه زوج ميانسال با حالي بودند (بعدا زياد ازشون صحبت مي كنيم) مژده داد كه بريد كنار در كباب برگ و جوجه كباب برداريد. راستش مثل فنر از جا پريديم و 7 يا 8 تا سيخ برداشتيم، اما چشمتون روز بد نبينه اولين تيكه رو كه تو دهن برديم از هرچي كباب بود متنفر شديم. حسابشو كنيد چقدر بايد بي ذوق باشي تا كباب رو هم با شكر درست كني! اينجابود كه چاره اي جز ميوه خواري نداشتيم و با يكم ميوه و شيريني و ژله شكمونو پر كرديم! امان از اين علاقه مفرط، آسياي جنوب شرقيا به شكر!
بعد از همه اين داستانا نوبت به رقص هاي محلي اونجا رسيد كه با ورود همون مهمانداراي جلوي دري، برنامه رقص هم شروع شد. راستش به نظر نمي رسيد خيلي حرفه اي باشند. البته لباساشون زرق و برق قشنگي داشت. رقصها بيشتر فرهنگي بود و يه جورايي تاريخ مالايي ها رو هم نشون مي داد.
مثل همه رقصاي كشورهاي آسياي شرقي (تايلند،فيليپين و ...)، نقطه اوج اين رقصا به رقص چوب منتهي ميشد كه افراد سعي مي كردند در ميان چوب هاي متحرك موازي، حركات موزون داشته باشند. آخرش هم پس از تشويق حضار از همه دعوت كردند كه بيان بالا برقصند. ما كه روشو نداشتيم و رقص هم بلد نبوديم اما يكي از همسفرامون رفت و بالا و لاله زاري رقصيد. جالب اينكه خانومش خيلي مذهبي بود و در طي اين زمان حتي به سن هم نگاه نمي كرد و با موبايلش ور مي رفت! آخر كار هم تنها نكته جالب اين بود كه مي تونستين به همراه افراد با لباس هاي محلي شون عكس يادگاري بگيرين.
به هرحال اين تجربه اي بود كه شايد بايد حداقل يكبار امتحانش مي كرديم اما شما حواستون باشه! اگه هم خيلي دوست داريد امتحان كنيد، مي تونيد با پرداخت هزينه 70 رينگيتي ورودي رستوران سالوما، حداقل هزينه كمتري رو متحمل بشيد!
ادامه دارد ...