چهارشنبه آخرين روز اقامت در كوش آداسي محسوب مي شد و طبيعتا ما بايد آماده بازگشت مي شديم. بدين جهت ابتدا سعي كرديم كه كمي بيشتر استراحت كنيم. بعد از صرف صبحانه مفصل كه به نوعي بتونه مارو تا عصر نگهداره به اتاق برگشتيم، چون بايد ساعت 12 اتاق رو تحويل مي داديم، عملا به جهت پرهيز از گرمازدگي سعي كرديم تو اتاق بمونيم و علاوه بر استراحت، آروم آروم ساكمونم بستيم.

در زمان خروج از هتل و پس از تحويل ساك ها، از رزپشن در مورد قيمت رزرو انفرادي هتل پرسيديم و اون گفت كه تو اين فصل قيمت اتاق از 70 يا 80 پورو كمتر نيست. اين شد كه با توجه به آنكه قيمت تور ما خيلي كمتر از اين حرفها بود، خيليحس خوبي داشتيم.

در هر حال پس از خروج از هتل، چيزي كه زياد داشتيم وقت بود. بخصوص اينكه هواهم فوق العاده گرم بود و ما خيلي حس پياده روي رو نداشتيم. اين شد كه تو خيابون بغل هتل كه به بازار مركزي وصل مي شد شروع كرديم به گشت و گذار در مغازه ها.

 در فروشگاهي كه نسبتا شلوغ بود، (LC WALKIKI) چشم مون برخي اجناسي كه تخفيف خورده بود را جذب كرد، اين شد كه در طبقات مختلف شروع به جستجو براي خريد نموديم. نكته ديگري كه جذبمان كرد، ارائه يك كلاه در صورت خريد بيش از 40 لير به مناسبت روز پدر بود و اين شد كه ما حدود 75 لير خريد كرديم. اما وقتي براي حساب كردن به صندوق رفتيم، عملا فروشنده اعلام كرد كه فقط براي اجناس مردانه در صورت خريد بيش از 40 ليري جايزه مي دهند . در حاليكه اجناس مردانه ما 39.5 لير بود، اما بازهم فروشنده قبول نكرد. ابتدا كمي بهمون برخورد. بعد گفتيم نبايد اجازه دهيم كه تركها به ما ركب بزنند و اين شد كه پس از پرسجو از مسئول صندوق، با خريد 2 جفت جوراب به قيمت 3.5 لير عملا متصدي صندوق رو  از رو برديم و آنها هم مجبور شدند كلاه را به ما تحويل دهند. فقط كلي عمليات بروكراسي را براي اصلاح خريد انجام دادند!

عصر در حاليكه هواي بيرون خيلي گرم بود و ما عملا جايي براي موندن نداشتيم، تصميم گرفتيم از ساعات باقيمانده، نهايت استفاده رو ببريم. اين شد كه اول به قلعه كبوتر رفتيم تا نهار رو اونجا بخوريم و براي آخرين بار از اونجا ديدن كنيم. بعدهم سري به بازار مركزي زديم و پس از كلي گشت و گذار، مطابق قراري كه باهم داشتيم، يك قطعه يادگاري اون شهر رو كه كشتي صنايع دستي كوچكي بود، خريداري كرديم. بعدهم با باقيمانده پولمون چند بسته باسلوق تركي خريديم، هرچند بعد از باز كردن فهميديم علي رغم بسته بندي بزرگ و زيباش، محتويات جعبه خيلي كم بود!

غروب هر طوري بود سر ساعت 6 در لابي هتل منتظر مونديم، اما متاسفانه مسئولين تور خيلي بدقول بودند و درحاليكه ديگه از اومدنشون نا اميد شده بوديم و يجورايي فكر برنامه ريزي براي رفتن تا فرودگاه ازمير رو تو سرمون مي چرخونديم كه سر ساعت 8 اتوبوس اومد و ما پس از كلي شكوه، سوار شده و راهي فرودگاه شديم.

در فرودگاه، تنها مسافراي ايروني 2 خط هوايي تركيش و پگاسوس حضور داشتند كه پرواز پگاسوس حدود نيم ساعت زودتر از ما بود. مسئول تركيش اير با ديدن بليط هاي ما دلمونو لرزوند و گفت كه بليط ها اشتباه صادر شده، اما پس از اينكه فهميديم مال همه همينجوره، خيالمون يكم راحت شده و با اومدن مسئول تور و صحبت با اونا، قضيه حل شد. از اونجائيكه در فاكتوراي خريد فروشگاههاي ترك، نوشته بودند كه خارجي ها مي تونند، مبلغ ماليات رو پس بگيرند،در سالن با كلي زحمت قسمت مربوطه رو پيدا كرديم. اما يارو آب پاكي رو ريخت رودستمون و مارو پيچوند و هيچي هم بر نگردوندند!

خلاصه همراه مسافراي خسته و بي حال ما هم تقريبا سرموقع سوار هواپيما شديم و اين شد كه اين سفرهم خيلي زودتر از اينكه انتظار داشتيم به پايان رسيد و فقط خاطراتش رو برامون به يادگار گذاشت. تو هواپيما از بس ايروني ها از مهماندارا آب خواستند، بيچاره ها ديگه بريده بودند!

نهايتا اين سفر هم با خاطرات خوبش به پايان رسيد و مارو در حسرت اين روزهاي تكرار نشدني باقي گذاشت. نمي دونيم كي دست تقدير دوباره شرايط رو مهيا مي كنه كه به اونجا برگرديم، اما اميدواريم در طول سالهاي آتي فرصت تجربه سفرهاي خاطره انگيز بيشتري رو داشته باشيم.