خاطرات سفر به دور اروپاي مركزي - روز دهم سفر – ايتاليا – رم - واتيكان (Vatican)
به سوي رم:
کلا براي رفتن با قطار از فلورانس به رم سه تا انتخاب داشتيم. اوليش قطار سريع السير بود كه با پرداخت 46 يورو، كل مسير رو حدود يكساعته طي ميكرد. دومي قطار مستقيم بود كه با پرداخت 30 يورو ظرف مدت 1:40 به رم ميرسيديم. نهايتاً انتخاب سوم مسير غير مستقيم بود كه 16 يورو هزينه داشت و اتلاف زماني 4 ساعت و عوض كردن قطار.
با این وصف ماهم چون هر دو عامل وقت و پول برامون ارزش داشت، راه دوم رو انتخاب كرديم و تصميم گرفتيم که زیادی هم پولمونو هدر ندیم و این شد كه با قطار ساعت 6:30 صبح راه حل وسط رو انتخاب کردیم و راهي رم شديم. به هر حال همه راه ها به رم خط می شدند و به همین دلیل ما هم همون کله سحر یعنی حدود ساعت 6 بود كه تو ايستگاه قطار فلورانس آماده حرکت بوديم.
خوشبختانه هم امكان خريد بلیط از دستگاه وجود داشت و هم متصدي فروش بليط مشغول فروش بليط بود، كه ما هم از به عادت ایرونی ها به دستگاه اعتماد نکردیم و از متصدي بليط رو خريديم. بعد هم با كمك تابلوهاي راهنما و باز هم پرسش از مردي كه از ظاهرش بر ميومد كه خودش از رانندگان قطاره، سكومونو پيدا كرديم.
باز هم تاكيد ميكنيم كه تو ايتاليا معتبر كردن بليط تو دستگاههاي زرد رنگ بيرون قطار بسيار اهميت داره و ما هم چون قبلاً در مورد اهميت اين كار خيلي شنيده بوديم سريع بليطمونو وليد كرديم.
خوشبختانه سر ساعت قطار اومد و ما هم براي سوار شدن واگنهاي وسط رو انتخاب كرديم. چند تا از كوپهها توسط مسافرين خوابآلود پر بود که ماهم نخواستیم آرامششونو به هم بزنیم.اما خيلي زود يه كوپه خالي پيدا كرديم و سریع پریدیم توش. چند دقيقه بعد هم يه خانوم جوون با گرفتن اجازه از ما وارد شد و نشست. كوپه جمعاً 6 تا صندلي داشت كه البته صندليها تختخواب ميشدند كه ما هم براي دقايقي ازين فرصت استفاده كرديم و بگی نگی خوابيديم. هرچند نیم نگاهی هم به مناظر زیبای بیرون قطار داشتیم. اما چون كلاً مسافت زياد نبود قبل از ساعت 8.5 تو ايستگاه مركزي رم بوديم.
با نزدیک شدن به شهر رم و ورود به حومه، بزرگی و یجورایی بی سرو تهی شهر بزرگ رم شبیه سایر شهرهای بزرگ هویدا شد. با خروج از قطار اولين چيزي كه توجهمونو جلب كرد، جمعي از مردان و زنان با لباس محلي بودند كه منتظر قطار تو سكو ايستاده بودند. نفهميديم لباس محلي كدوم شهر ایتالیا بود. البته شايد هم انگليسی يا اسكاتلندی بودند آخه مردا كلاههايي شبيه رابين هود داشتند!
در ايستگاه قطار رم كه به اندازه يه فرودگاه بزرگه، اولش يه كم طول كشيد تا بفهميم كي به كيه! دنبال اطلاعات توريستي گشتيم كه بالاخره با راهنمايي پيرمرد نه چندان خوش اخلاق مسوول i تونستيم اطلاعات توريستي رو پيدا كنيم! تقريباً ديگه نتيجه گرفتيم كه iها بداخلاق و توريست اينفورميشنها اكثراً خوش اخلاقن! نمي دونيم چه سرّي بود! شايدم چون هميشه ما ازشون چيزايي كه بهشون مربوط نبود رو ميپرسيديم خلقشون تنگ ميشد!
با كمي گشتن بالاخره توريست اينفورميشن رو يافتيم! اونجا دو تا خانوم مشغول راهنمايي چند تا توريست بودند. منتظر ايستاديم تا نوبتمون شد. اولش خانومه که برعكس نتيجه گيري ما خیلی هم خوش برخورد نبود، خيلي كلي فقط آدرس هتلمونو داد و ايستگاههاي مربوطه رو برامون نوشت و داد دستمون. اما وقتي يه نقشه خواستيم از زير دستش يه نقشه كوچيك كه بيشتر هم شامل منطقه مركزي شهر ميشد رو بهمون داد. رو ميزشون يه كاغذ چسبونده بودند كهRoma Pass نداريم. كه ظاهراً كارت توريستي شهر رم بود كه تخفيفهاي خوب و ويژهاي برای بازدید اماکن توریستی و استفاده از وسایل حمل و نقل داشت. بنابراین به ناچار ما هم مجبور شديم يه كارت براي تردد درون شهري بگيريم و چون دو روز اونجا اقامت داشتيم براي دو روز كارت حمل و نقل درون شهري گرفتيم كه هر كدوم 4 يورو براي هر روز قيمت داشت. كه براي دو روز هر دومون 16 يورو شد.
روي ميز خانومه نوشته بود كه بليط واتيكان هم 26 يورو هست و اگر اينجا بخريم نيازي به ايستادن در صف طولاني واتيكان رو نداريم. ما هم بعد از کمی استخاره ترغيب شديم كه اونجا بليط رو بخريم. اما وقتي ازش درخواست دو تا بليط براي واتيكان رو كرديم تازه دهن باز کرد و دلش اومد که بگه از خوش شانسيتون امروز موزه واتيكان مجانيه و اگه زود بجنبين تا شب براي ديدنش وقت دارين! مام كلي ذوق كرديم و دعاش كرديم كه بهمون گفت. بعداً فهميديم كه اون روز روز جهانيه موزه بوده! (27 سپتامبر) ولي كلا موزه واتيكان هميشه در آخرين يكشنبه هر ماه مجانيه. البته فقط 9 تا 14. كه بليط فروشيشم تا 12.5 بيشتر باز نيست.
شبكه مترو تو رم مثل تهران، شامل دو خط اصلي هست، كه نقطه تقاطعشون همون ايستگاه مركزيه قطاره. ما پس دنبال كردن تابلوهاي راهنما و کلی بالا و پايين و چپ و راست رفتن تو ايستگاه بالاخره سكوي مورد نظرمون رو پيدا كرديم البته تو این وسط یه زوج مسن انگلیسی زبان با حال هم سر راهمون قرار گرفتند و ازشون آدرس پرسیدیم. و سوار قطار شديم. وقتي تو ايستگاه مورد نظر پياده شديم بايد قطارمون رو عوض مي كرديم. در واقع بايد يه نوع ديگه ترن سوار ميشديم كه ايستگاهش هم بيرون مترو بود. يه چيزي شبيه قطار درون شهري يا تراموا. اين قطار با ترنهاي مترو زمين تا آسمون فرق داشت. انگار يادگار دوران جنگ جهاني دوم بود! یعنی هم واگناش عتیقه بود و هم مسیر ریلش که در و دیوار ایستگاهها رو تا جا داشت با اسپري خط خطی کرده بودند. هتلمون اين بار كمي با مركز شهر فاصله داشت.
در ايستگاه مورد نظر با چيزي حدود 150 متر پياده روي، هتلمون رو كه يه كمپ بزرگ 4 ستاره بود پيدا كرديم. چون ساعت تازه حدود 10 بود طبيعتاً اتاقهامونو تحويل ندادند و خانوم متصدي پذيرش فقط ساكهامونو تحويل گرفت و تو اتاقي كه مخصوص اينكار بود گذاشت. ما هم كه مي خواستيم هرچه زودتر به واتيكان برسيم و اون روز رو از دست نديم به سرعت و با راهنمايي رزرويشن هتل و نقشه راهنمايي كه بهمون داد و بنحوی جالب مسیر های جاهای دیدنی مهم رو از طریق مترو، تراموا و اتوبوس علامتگذاری کرده بود راهي شديم. اول ميخواستيم با اتوبوس بريم كه شهرو هم ببينيم ولي وقتي چند دقيقه منتظر اومدن اتوبوس تو اون آفتاب گرم شديم و خبري نشد تصميممون عوض شد و با مترو راهي شديم.
وقتي تو ايستگاه Ottaviano خط Aاز قطار پياده شديم و بيرون اومديم سيل جمعيتي كه به يك سمت ميرفت مسير واتیکان رو بهمون نشون ميداد. تو اين مسير هم تور ليدرهاي خوش اخلاق با پيشنهادهاي استثنايي كه فقط يكبار در تاريخ تكرار ميشه سر راهتونو ميگيرن و بهتون پيشنهاد ميكنن كه مسير 7 كيلومتري موزه واتيكان رو براتون مو به مو توضيح بدن! اين راهنماهاي خوش اخلاق از 30 تا 50 يورو براي يك روز ازتون ميگيرن (به جز بلیط ورودی) و تا در مورد تك تك سوراخ سمبههاي واتيكان شير فهمتون نكنن، دست ور دار نيستند! البته گرفتن راهنما اين مزيت رو داره كه از وايستادن تو صف مثل بقيه مراجعين خلاص ميشيد ولي در عوض بايد كلي زير آفتاب داغ رم وايستيد تا به توضيحات تموم نشدني ليدرها در مورد محوطه و حياط و ... گوش بديد! ما كه ترجيح داديم در مورد هر چيزي كه برامون جالبه بعداً تو اينترنت بخونيم يا به توضيحات بروشورها بسنده كنيم!
با ورود به محوطه حياط اصلي كليساي واتيكان، عظمت گنبد كليسا خودش رو به آدم نشون ميده. محوطه بزرگ حياط و صندليهايي كه براي مراسم چيده بودند هم در نوع خودش جلب بود. میدان اصلی واتیکان به نام سن پیتر (St. Peter's) بسیار بزرگ که به هرحال واسه خودش کشوریه و دورش در هر دو طرف؛ دو راهرو یا دالان نیم دایره است که به دو ساختمان موازی هم ختم میشن و این دو به یک دالان عمود هستند که این در اصل شروع خود کلیسا است. از بالای کلیسا وقتی رو به شرق رم، یعنی رو به میدان بزرگ می ایستی، این دو راسته ساختمان و دو نیم دایره دالان ها درست مثل دو تا دست از آرنج است که انگار روی زمین گذاشته شده و داره از یه چیزی محافظت میکنه که مثلا میشه نماد وسط میدان رو در نظر گرفت. انتهای کلیسا سمت چپ، یه جاییه که عکس، مجسمه یا حداقل اسمی از پاپ ها از گذشته تا الان وجود داره. روی یک سنگ روی دیوار اسم همه پاپ ها نوشته شده است.
ساختن این کلیسا ۲۰۰ سال بطول انجامیده (بله ۲۰۰ سال!) آنهم زیر دست هنرمندانی مانند: رافائل، میکل آنژ و فونتانا. در امتداد یک دالان بزرگ، اتاقهایی هست که پیکر همه پاپ های فقید را در آنها به خاک سپرده اند. هر پاپ را در یک غرفه به خاک سپرده اند و مجسمه ای هم به شکل او و به حالت خوابیده روی قبرش گذاشته اند، همه بجز پاپ ژان پل دوم که مجسمه ای ندارد و جلوی قبرش تعداد زیادی از پیروانش نشسته اند و مشغول مناجاتند.
از اينكه بدون ويزا و حتی کنترل پاسمون وارد يه كشور ديگه شده بوديم حس بسيار جالبي داشتيم! از قرار براي ورود به واتيكان نبايد هیچ جای بدن برهنه باشه. یعنی شلوارک و لباس های لختی ممنوعه! براي همين قبل از ورود دخترها و پسرها با هرچي كه داشتند خودشونو ميپوشوندن! دستفروشها روسريهاي ارزون قيمت با نام رم و واتيكان داشتند كه دخترها اونو مثل لنگ به كمرشون يا مثل شنل به شونشون ميبستند. ما كه خدا رو شكر مشكلي نداشتيم و راحت رد شديم.
البته دم در بايد از يه دستگاه فلزياب هم عبور ميكرديم. محوطه هم از حیاط نسبتا بزرگی تشکیل شده بود که پر از صندلی بود و احتمالا در مراسم رسمی مورد استفاده قرار می گرفت.
اما با ورود به كليسا به يكباره اين همه عظمت و جلال و جبروت آدم رو مبهوت ميكنه! زيبايي طرح و رنگ و مجسمههاي زيبا و طلاكاريهاي سقف و محراب و ... اينقدر زيباست كه ما هرگز در هيچ كليسا و مسجدي نديده بوديم!

در مورد نحوه رسيدن به موزه از چندتا نگهبان سووال كرديم. گفتند بايد از محوطه كليساي واتيكان خارج بشيد و دوباره از در بيرون بريد و اينبار بعد از طي كردن حصار اصلي از درب موزه وارد بشيد. كه ما هم در طی مسیر بازم از چندتا دختر آلمانی به جهت اطمینان آدرس رو پرسیدیم، اما آخرش جای تشکر وقتی از معدود واژه های آلمانی که می دونستیم یعنی چوز استفاده کردیم، یکم چپ چپ نگامون کردند!!! بابا مگه مجبوری چیزی رو که بلد نیستی، استفاده کنی؟! بالاخره مسیر رو ادامه دادیم و به همان سمت حركت كرديم.
با توجه به مطالعات قبليمون و رايگان بودن بازديد انتظار يه صف چند كيلومتري رو داشتيم اما خوشبختانه با يه صف 40-50 نفري روبرو شديم و خيلي سريع تونستيم وارد بشيم. خوشبختانه موزه واتيكان اينقدر بزرگه كه هزاران توريست رو در خودش به راحتي مي بلعه! اونم با اون نظم جالب صفهای موزه های اروپا که واقعا براي هر ايراني اصيلي عبرت آموزه!
بعد از ورود به موزه و عبور از محوطه اون ابتدا وارد سالني دراز و طولاني شديم كه هزاران هزار مجسمه آنتيك رم باستان در اون چيده شده بودند. همون سالن به تنهايي خوراك 10 ها موزه رو تامين ميكرد. تعداد مجسمهها به قدري زياد بود كه ديگه حتي تدابير امنيتي هم وجود نداشت. فقط همينطور هزاران مجسمه ريز و درشت رو، رو طاقچهها چيده بودند!
بعد از عبور از اون سالن وارد حياطي نسبتا بزرگ شديم كه يه مجسمه از كره زمين وسطش بود.

بعد وارد سالن هاي بعدي شديم كه همه تو در تو بودند و هر سالني دكوراسيون مخصوص به خودش رو داشت. تو این وسط کلی توریست رنگ و وارنگ هم مشغول گشت و گذار بودند و جالبتر اونکه برخی از اونها گوشی هایی داشتند که با وسواس به توضیحات توریستی گوش می دادن.
زيبايي در و ديوارها و نقاشيهاي روي سقف كه مملو از طلاكاري و قابهاي زيبا و پردههاي رنگي و مجسمههاي كوچيك بزرگ بود، اينقدر زياد بود كه ما ديگه حتي از عكس گرفتن خسته شده بوديم. در انتهاي روز ميشه گفت ديگه از زيبايي، نقاشي، طلاكاري، كندهكاري، مجسمه و هر چيز زيبا و آنتيكي حالمون بهم ميخورد! اينو واقعاً ميگيم. واتيكان اينقدر اجناس عتيقه و زيبا و قديمي داره، و اينقدر تعداد در اونجا زياده كه واقعا آدم رو یجورایی كلافه ميكنه! (البته نه ديگه اینقدر بی ذوق) ما ديگه فقط ميديديم و سريع رد ميشديم. همه چيز بينظير بود، همه چيز در نهايت زيبايي! هرچند وقتي بعداً لوور رو ديديم! تازه فهميديم واتيكان در مقابل عظمت لوور چيز خاصي نبوده. چون تو واتيكان همه چيز بود، زياد هم بود. حتي هر مجسمه پيش پا افتادهاي رو اونجا نگهداري ميكردند. ولي فرق لوور با واتيكان در اين بود كه توي لوور از هر چيزي بهترينش رو داشتند. تك تك مجسمههاشون تك بودند. و هر شي زيبايي كه اونجا بود تو نوع خوش بينظير يا كم نظير بود. همه چيز خاص بود!

ما كه بيش از همه تو واتيكان توجهمونو به خودش جلب كرد. سالني بود پر از نقشههاي قديمي، كه محدوده امپراطوريهاي باستاني رو نشون ميداد. چيزي كه تو اين سالن برامون جالب بود اين بود كه تقريباً تو اكثر نقشهها اسم پارس يا درياي پارس ديده ميشد! اينم يه دليل ديگه براي خليج پارس! انگار تو اون زمون فقط کل دنیا به دوقسمت روم و پارس که همسایه هم بودن تقسیم می شد.




عصري در حالي كه جنازههامونو به زور دنبال خودمون ميكشيديم و بعد از طي اون مسير 7 كيلومتري ديگه نا نداشتيم، البته خوشبختانه آب سردکن رایگان داخل موزه کمک کرد تا تشنه نمونیم و کافی شاپ هم برای خوردن نوشیدنی بد نبود. اما بالاخره رضايت داديم كه برگرديم و اين شد كه پس از خروج از سالن ها و البته دالانی که به صورت دوار و شیب دار به در خروجی منتهی می شد از محوطه خارج شدیم و دوباره سوار مترو شديم.
برخورد رستوراندار ترك با ما خيلي دوستانه بود. اول فكر كرد كه ما تركيم ولي بعد كه فهميد ايراني هستيم هم باز برخوردش خوب بود. البته نون خالي رو كه براي صبحانه خريديم رو به قيمت دونهاي 0.5 يورو حساب كرد. چه کنیم چاره ای نبود و نمی شد بي نون صبحونه خورد، چون تو خیابون های اطراف نتونستیم فروشگاه یا نونوایی پیدا کنیم.
در مسیر برگشت درست جلوی هتلمون فروشگاه کارفور رو کشف کردیم و این شد که یکم میوه و سایر خوراکی ها خریدیم. جالب اونکه سیب سرخ با کیفیت عالی در حدود کیلویی 1 تا 1.5 یورو در می اومد که فکر نکنیم خیلی با قیمت های تهرون فرق بکنن! درنهايت حدود ساعت 6 بود كه به هتلمون رسيديم. اتاقمون كه يه كانكس ثابت ویلایی زيبا و بسيار لوكس بود رو تحويل گرفتيم و با ون رو بازي كه هر چند دقيقه يكبار مسافرا رو به داخل محوطه باغ مانند كمپ ميبرد به محوطه اصلي رفتيم. اون شب اصلا نفهميديم چهطور دوش گرفتيم و کی خوابيديم. چون واقعا خيلي خسته بوديم!
