صبح روز بعد، از اونجا كه پروازمون به مادرید حدود ساعت 10 صبح بود و به هيچ وجه حاضر نبوديم در راه رسيدن به فرودگاه ريسك كنيم، صبح زود هتل رو ترك كرده و با رفتن به ميدون كاتالونيا و پيدا كردن ايستگاه اتوبوس هاي Aerobus و پرداخت 5.6 يورو ناقابل مستقیم به سمت فرودگاه حركت كرديم. ناگفته نمونه كه در ايستگاه 2 نوع اتوبوس مختلف وجود داره كه يكي از اونها مقصدش ترمينال 1 فرودگاه است و ديگري راهي ترمينال 2 ميشه. بنابراين خيلي مهمه كه قبلا شماره ترمينال پروازتونو داشته باشيد!

در طول مسير براي آخرين بار از شهر زيباي بارسلون كه خاطرات قشنگی رو برامون رقم زد خداحافظي كرديم و خوشبختانه دقايقي بعد به فرودگاه بزرگ شهر بارسلون رسيديم. از اونجا كه چند روز قبل شبي رو اونجا گذرونده بوديم، آشنايي نسبتا كاملي از محيط داشتيم. با اينحال دقايقي طول كشيد تا كانترهاي مربوط به خطوط هوايي AirEuropa  پيدا كرديم و در اونجا نيز جالب اونكه سيستم مثل تركيش اير بود و بدون نام مقصد همه كانترها كارت پرواز رو صادر مي كردن.

بطور كلي فرودگاه چندتا سالن ترانزيت جهت سوارشدن به هواپيما داشت كه با نام هاي A, B, C نام گذاري شده بود بر روي كارت پرواز نام سالن مربوطه درج شده بود. با پیدا کردن سالن مورد نظرمون خلاصه بعد از طي مسير نسبتا طولاني و عبور از دهها گيت خروجي پرواز سرانجام دقايقي بعد گيت پروازمونو پيدا كرديم. تو اين فاصله نيم نگاهي هم به فروشگاههاي واقع در سالن داشتيم كه يجورايي گذر زمان را آسانتر می كرد.

اتفاق جالب مراجعه خانمي اسپانيايي زبان و پرسش به زبان اسپانيولي بود. بيچاره فكر كرد ما هم اسپانيايي هستيم. و البته به واقع شباهت ظاهري ايروني ها به اسپانيايي ها بسيار زياده و نمي شه خيلي خانومه رو سرزنش كرد.

سرانجام با دقايقي تاخير زمان سوار شدن به هواپيما فرا رسيد و صف تشكيل شد. متصدي مربوطه هم با وسواس كارت شناسايي و يا پاسپورت افراد رو چك مي كرد و اگه ساك دستيشون ابعاد استانداردي داشت، اجازه ورود مي داد. در اين ميون به ساك مسافري كه ابعاد بزرگي داشت گير دادن و يارو يجورايي درمونده شد كه چكنه.

در طول پرواز كه حدود يكساعت طول كشيد، بازهم پذيرايي پولي بود. البته مثل بقيه ايرلاين هاي پولي خيلي سخت نمي گرفتن و خانواده اي كه كنارمون بودن 2 تا كرواسان از كيفشون درآوردن و دادن بچه هاشون بخورن! در كل يجورايي اين ايرلاين مارو ياد پروازهاي شركت آسمان انداخت. البته كيفيت هواپيماش خيلي بهتر بود. به هر حال با توجه به قيمت حدود 45 يورويي بليطش در مقايسه با هزينه هاي سرسام آور قطار و مهمتر از همه صرفه جويي در زمان رسيدن، حداقل واسه ما ارزشمند بود.

با فرود در فرودگاه بين المللي باراخاس، خيلي راحت چمدونها رو تحويل گرفته و بدون هيچ بازرسي وارد سالن اصلي شديم. از قبل شنيده بوديم كه اين فرودگاه بزرگ معماري بي نظيري داره، اما راستش حداقل ما كه چيزي نديديم! از روي تابلوهاي راهنما مسير مترو رو پيدا كرديم و بعد از پايين رفتن از پله ها مسئول اينفورميشن، آدرس درست هتل رو سئوال كرديم و اونم به سرعت رو نقشه مترو پيچ در پيچ مادريد ايستگاه موردنظر نزديك هتل رو علامت زد.

اما راستش يكم گيج شده بوديم. چون مي بايست از دستگاه بليط بخريم و با توجه به شلوغي مسافر ها يجورايي تحت فشار و استرس بوديم كه خيلي جلوي دستگاه معطل نكنيم. اما چون بليط مترو از فرودگاه تا شهر كلا سيستمش جدا بود و قيمتش حدود 4.5 يورو بود، بالاخره درست متوجه نشديم كه بليط هاي زمان دار يا چند سفره قابل استفاده تو اونجا هستن يا نه! اين شد كه از مرد ميانسالي كه پشتمون صف وايستاده بود پرسيديم اما اون با طنز و البته شايد يكم هم غرور گفت كه انگليسي نمي دونه و اينجا اسپانياست و باید اسپانیایی صحبت کرد و بعد به اسپانيايي شروع به صحبت كرد كه ما خيلي حرفاشو نفهميديم. بعد رفت تا براي خودش بليط بخره كه البته شايد بخاطر دست انداختن ما بود که دستگاه پولشو خورد و نهايتا يارو كلي معطل شد تا متصدي بياد و دستگاه رو باز كنه و نهايتا سكه اونو بهش پس بده!

ما که نباید به این زودی ها از میدون به در می رفتیم نهایتا پس از كمي ور رفتن با دستگاه بلیط مترو منطقشو پيداكرديم اما چون شناخت درستي از تعداد سفرهاي داخل شهرمون نداشتيم، فعلا به خريد تنها يك بليط تك سفره از فرودگاه تا شهر اكتفا كرده و به سرعت پايين رفتيم.

در مادرید کارتهای توریستی با نام مادرید کارت وجود داره که 48 ساعته اون 46.55 یورو   قیمت داره اما قیمت کارت مترو و اتوبوس 10 سفره 9.3 یورو  و  تک سفره 1.5 یورو بود که یجورایی به نظر باصرفه تر بود.

ترن مترو خيلي سريع اومد و با سرعت قابل ملاحظه اش و البته علائم خوب راهنمايي اش به سادگي تونستيم خط 8 و 10 مترو كه برامون علامت زده بودن رو پيدا كرده و به منطقه مورد نظرمون برسيم.

با بالا رفتن از پله ها، اسم خيابون مورد نظرمونو همونجا تو چندمتري پيدا كرديم و جالب اونكه با 40 يا 50 متر پیاده روي خودمونو جلوي ساختمون بزرگي ديديم كه شماره پلاك هتل رو داشت. شايد اگه قبلا تو فلورانس هتل هايي به اين سبك رو تجربه نكرده بوديم، يكم گيج مي شديم. اما حدسمون درست بود اين بار هم هتل فقط برخي طبقات مياني ساختمون رو تشكيل مي داد.

با آسانسور بالا رفتيم و هنگاميكه در رو باز كرديم از پنجره ورودي اتاق پسر جووني صدامون كرد و اين شد كه خيلي راحت و بدون دردسر اتاق شبي 43 يوروییمونو تحويل گرفتيم. البته رسپشن لطف كرد و نقشه شهر رو هم بهمون داد و با اصرار ما جاهاي قشنگ و ديدني رو روش علامت زد كه خوشبختانه گفت كه ما تو مركز توريستي شهر قرارداريم و همه جا با چند دقيقه پياده روي در دسترس است.

بطوركلي تو طبقه حدود 15 تا 20 تا اتاق قرار داشت كه مال ما آخريش ته سالن بود. اتاق ما نسبتا كوچك اما تميز بود و حتي تو كمدش سيوباكس هم داشت.  به هر حال با توجه مجموع شرايط، تا حدودي انتظاراتمونو برآورد مي كرد. اما راستش بعد كه از موقعيت ممتاز لوكيشن هتل مطلع شديم، به واقع برامون اين هتل نعمتي منحصر به فرد تلقي مي شد.

به هر حال با صرف نهار مختصري و يكي دو ساعت استراحت عملا انرژي لازم براي ارضاي كنجكاويمون از منطقه اطراف هتل و جاهاي توريستي شهر رو پيدا كرده  بوديم و اين شد كه حوالي ساعت 5 عصر زديم بيرون. هواي بيرون يكم گرم بود. حداقل گرمتر از بارسلون. جلوي هتل مانند سایر شهرهای اروپا رو پياده روهاي اطراف ميز و صندلي هاي كافه ها قرارداشت كه كلا همه روز و شب توسط مردم اشغال شده بودن.

با ادامه مسير در خيابونهاي نسبتا باريك مادريد به سمت قلب شهر حركت كرديم. اولين مقصد میدان دروازه‌ی خورشید یا پوئرتا دِل سول بود. از حدود 200 متري ميدون عملا كوچه ها پر از توريست هاي جورواجور خارجي اند و حال و هواي قشنگي رو به تصوير مي كشن. با رسيدن به ميدون اولين چيزي كه جلب توجه مي كنه وجود دو مجسمه‌ی معروف اونه: اولي كه نسبتا بزرگه و درست وسط ميدون قرارداره مجسمه‌ی پادشاه کارلوس سوم

http://s3.picofile.com/file/7491597311/007.jpg

و دومي در گوشه اي از ميدونه مجسمه‌ خرس و درخت که نماد خانواده‌ی سلطنتی كشور و يجورايي حتي نماد شهر مادرید به شمار می‌ره.

http://s1.picofile.com/file/7491600749/151.jpg

دورتادور ميدون هم  با ساختمونهاي زيباي قديمي احاطه شد و وسط اون هم  هنرمندان مختلفي كه با رنگ كردن خودن و پوشيدن لباس هاي مختلف و گاها ايستادن به سبك مجسمه برا خودشون از ميون توريست ها مشتري دست و پا مي كردن تا با عكس گرفتن چند سكه اي رو كاسب بشن.

http://s1.picofile.com/file/7491596662/004.jpg

http://s1.picofile.com/file/7491596983/005.jpg

http://s3.picofile.com/file/7491597632/009.jpg

http://s1.picofile.com/file/7491597953/013.jpg

با ادامه دادن مسير وارد ميدون زيباي مايور شديم. ميدوني كه به جهت محبوبيتش از شلوغ‌ترین میدان‌های شهر به شمار مياد. این‌ميدون محل اصلی گردهمایی‌ های شهر مادریده. دورتادور ميدون توسط ساختمان‌هایی قدیمی به سبک معماری بسيار زيبا با نقش و نگارهاي قشنگي احاطه شده و البته گوشه و كنار هم رستوران‌ها، کافه‌ها متعددي قراردارن.

http://s1.picofile.com/file/7491598274/019.jpg

اونطور كه نقل شده ساخت اين ميدون توسط پادشاه اسپانيا فيليپ سوم از قرن 17 آغاز شده كه البته مجسمه‌ی فیلیپ سوم هم اكنون در وسط میدان قرار گرفته و خوراك خوبي براي توريست هاي خارجي به حساب مي ياد.

http://s3.picofile.com/file/7491599244/023.jpg

http://s3.picofile.com/file/7491598595/020.jpg

یا اينكه اون موقع روز هوا نسبتا گرم بود و آفتاب تندي هم بالاي سرمون حكمراني مي كرد، تعداد توريست ها كم نبودن. اون وسط چندين هنرمند مجسمه نما كه با ابتكارات جالبشون اين بار سرهاي بريده، بزغاله و يا حتي عروسك هاي محبوبي چون ميكي موس رو نمایش مي دادن هم توريست ها رو سرگرم مي كردن.

http://s1.picofile.com/file/7491598816/022.jpg

پس از دقايقي با خروج از ميدون وارد بازارچه سرپوشيده اي شديم كه بازهم غرفه داران با عرضه انواع خوراكي ها، مردم و توريست ها رو به خودشون مشغول كرده بودن. فرضا در بخش خشكبار پسته ايراني 18 يورو قيمت خورده بود. تو این میون ماهم براي تنوع بستني ماست رو با قيمت 2 اسكوپ حدود 2 يورو امتحان كرديم كه با توجه به گرمي نسبي هوا چسبيد!

با خروج از بازار اين بار حس كنجكاويمون مارو به سمت كاخ سلطنتي پيش برد. البته در طول مسير و همچنين درست جلوي در ورودي كاخ بناي زيباي كليساي جامع (كتدرال) شهر قرار داره، كه سبك معماريش براي توريست ها میتونه جالب باشه.

http://s3.picofile.com/file/7491599886/049.jpg

از اونجاكه كاخ سلطنتي بسته بود تماشاي اون رو به فردا صبح موكول كرديم و تو اين فاصله براي دقايقي ساختمون بيروني كاخ رو با معماري قشنگش برانداز نموديم.

http://s3.picofile.com/file/7491599458/024.jpg

درست جلوي در اصلي ساختمون كاخ سلطنتي، ميدون اورنته كه يجورايي شبيه پارك قرارداره. مجسمه زيبا با حوض كوچيكش كه البته پس زمينه قصر رو هم ميتونه همراه داشته باشه، از ويژگي هاي اين ميدونه.

http://s3.picofile.com/file/7491600321/063.jpg

با عبور از اين ميدون در طرف مقابل كاخ، دوباره وارد محدوده كوچه هاي قديمي و توريستي شهر شديم. اولين چيزي كه همون ابتدا توجه آدمو جلب مي كنه، ساختمون تئاتر سلطنتي شهره.

http://s1.picofile.com/file/7491600642/070.jpg

از اونجا كه بگذريم در امتداد خيابون نسبتا باريك Arenal كه تنها پياده ها مي تونن از اون عبور كنن تا ميدون دروازه خورشيد پيش مي ريم. البته اين خيابون حس و حال خوبي داره و با تاريك شدن هوا و افزوده شدن بر تعداد توريست ها، جذابيت اونم بيشتر ميشه.

وسطاي خيابون بود كه برگه تبليغ رستوراني با نام استانبول  رو به دستمون دادن و از اونجاكه كه يه پرس كباب تركي با سيب زميني و نوشابه جمعا 3.5 يورو بود، وسوسه شديم كه اولين كباب تركي اين سفرم تجربه كنيم. كه جاتون خالي خيلي حال داد!

شب حدود ساعت 10 بود كه هوا تازه تاريك شد و اين بار فضاي ميدون دروازه خورشيد كه يجورايي جاي سوزن انداختن نداشت بسيار ديدني بود. اين وسط نواختن موسيقي توسط گروههاي كوچك در گوشه و كنار ميدون و تشويق توريست ها آدمو به وجد مي آورد.

حدود ساعت 11 بود كه علي رغم اشتياقمون براي موندن در اون منطقه، به جهت خستگي و يكم هم احتياط ويژه، به سمت هتل محل اقامتمون حركت كرديم. هرچند در طول مسير هم داستان نوازندگان آماتور و جمعيت توريست ها ادامه داشت.

با رسيدن به هتل و چك كردن ايميل ها، اولين چيزي كه نگرانمون كرد، ايميل بازگشتي از بوكينگ براي هتل سوئيس بود. 

ادامه دارد ...